قصه باران رحمت الهی

بارخدایا !!!! 

تو چه مهربان ، با لطف فراگیرت ، یاری ام دادی تا دیگربار ، جاده سبز نیایش را بیابم و به شهر چراغانی سجده های خالصانه برسم ودرمحضر ملکوتی و پاک ومقدس تو ، قسم یاد کنم که جزتو خدایی نیست وجزتو به غیر، نیازی نیست

    معبودم ......سکوتم را از صدای تنهاییم بدان ......  نمی خوانم و نمی گویم چون ، درونم هیچ بوده و تو آمدی برایم قصه هایی از عشق سرودی و به من قصه باران آموختی . می دانی قصه باران ،  قصه شستن غم هاست و درون انسانها پر از غم و تنهایی است .  وقتی نگاهم به بارش زیبای ، باران تو می افتد ناگهان تمام تنهاییم را فراموش می کنم  و به تو و داشتن تو می بالم.
تنهاتر از یک برگ ، با باد شادی ها ، مهجورم . و درآبهای سرور آور تابستان، آرام می رانم . تا سرزمین مرگ ، تا ساحل غم های پاییزی و یا تا ساحل آرامشی که آرامشش بی تو هیچ است .

در سایه ای خود را رها کرده ام . در سایه ای بی اعتبار از عشق ، در سایه فرار خوشبختی ، درسایه پایداری ها ، و از تو ، هستی ام را می خواهم چرا که برای  رسیدن به عشق تو جز توجه وعنایتت حاصلی نیست . واین تاریکی درون فقط با رستاخیزعشق است که می تواند ازشب های تاریک رهایی یابد.

بیا چون با تو ، لحظه ای هست که انسان ، در آن دستی را محکم در دستانش می فشارد . تا که بر بودن خود شک نکند.
همه هستی من ، آیه تاریکی است که ترا در خود تکرار کنان به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد. من در این آیه ترا آه کشیدم . 

....زندگی شاید آن لحظه ی  سرودیست که نگاه من در نی نی چشمان تو خود را ، و یران می سازد و در آن حسی است ... حس حضورت وحس...... 

معبودم....آنقدر برکشتی عشقت نشینم همچو نوح یا به ساحل می رسم یا غرق دریا می شوم

نظرات 13 + ارسال نظر
مهربان پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:40 ب.ظ http://taranehayezendegi.blogfa.com

سلام و درود بر ماروای عزیز
زیبا بود ودلنشین بخصوص((تو چه مهربان ، با لطف فراگیرت ، یاری ام دادی تا دیگربار ، جاده سبز نیایش را بیابم و به شهر چراغانی سجده های خالصانه برسم ودرمحضر ملکوتی و پاک ومقدس تو ، قسم یاد کنم که جزتو خدایی نیست وجزتو به غیر، نیازی نیست .))
و چقدر تنهایم و شکننده،
نیازمند و رقت انگیز،
افسرده و ناآرام
بدون حس حضور آن مهربانترین !...
مهربانا! عشق را به من هدیه می دهی آیا؟

با نهایت شرمندگی؛امید که حمل بر جسارت و بی ادبی نشود،به گمان حقیر برای دلنشین تر شدنش مختصر ویرایشی نیاز دارد!
در پناه امن معبود مهربان باشید

سلام به شما خوب
باورکنیدمن ازتوجه شما وازاینکه ازسطرسطرنوشته ها بی تفاوت عبورنمی کنید کمال تشکررودارم – چرا که این لطف شما رو می رسونه وفقط قصد نوشتن نیست بلکه آموختن هم هست/
وقتی آدم دل کنده میشه ازمادیات وجلوه های دنیایی(امیدوارم مقطعی نباشه این دل کندگی) – اونوقته که دنبال یک گمشده میگرده گمشده ایی که حضورش همیشه بوده ولی این ما بودیم که خواستیم فراموشش کنیم واونوقته که وقتی درتنهایی ها به یادعملکردمون می افتیم احساس شکنندگی ونیازوشرمندگی می کنیم وناآرامی ما بخاطراینه که چطورسربلندکنیم درمقابل معبود وچطوربخوایم که منه کمترین رو ببخشه – چطورمسیرخطایی که رفتیم رو پاک کنیم – واونوقته که بازگشت دوباره میشه گفت تولدی دوباره ودریافت هدیه عشق دوباره ازمعبودهستش /البته این نظرمنه – ولی اینم بگم که اصلادلنشین بودن مطالب برام حائزاهمیت نیست مهم پرمحتوا بودنش هست /امیدوارم توضیحاتم گویای مطالبم باشه گاهی وقت ها کلمات اونطورکه باید حق کلام ومطلب رو بیان نمی کنن ولی بازاگه فکرمی کنیدنیازبه ویرایش داره باتوجه به توضیحاتم لطفا بهم بگید/ همیشه درپناه حق باشید/

علی شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:01 ب.ظ http://www.mandirtom.blogfa.com


خدایا!
ترا شکر می کنم که با فقر آشنایم کردی تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک کنم.

خدایا!
هدایتم کن زیرا می دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.

خدایا!
هدایتم کن که ظلم نکنم .زیرا می دانم ظلم چه گناه نا بخشودنی است.

خدایا!
نگذار دروغ بگویم. زیرا دروغ ظلم کثیفی است.
خدایا!
محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم.زیرا تهمت خیانت ظالمانه ای است.
خدایا!
ارشادم کن که بی انصافی نکنم. زیرا کسی که انصاف ندارد، شرف ندارد.
خدایا!
راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم که بی احترامی بر یک انسان همانا کفر خدای بزرک است...

Matador یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:41 ق.ظ

ShEkAsTi GhAlBe MaN o NaShKaNe GhAlBeTo kAsI,kHoDa KoNe BeHar Ki ArEzU DaRi BeReSi,ShEkAsTi BogHzE DelAm Tu LaHzE hAYe Bi kAsI ,HaLa MaN MuNdAm GhArIbI TaNhAEe DeLwApAsI , SHekAsTi GhAbAmo DaStAmo PaS zAdi , CheSaDE EsmAmo kHaT zAdi GhAfAsE EsHgHet DelGiRe MiMiRe KaSi kE tO yE Ruzi AZ pIsHe Un paR ZaDi ....

علی یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:58 ب.ظ http://ali30s.blogfa.com

سلام
وبلاگ خوبی دارین. موفق باشین.
یاعلی

مهربان یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 07:31 ب.ظ

سلام بر ماورای عزیز و بزرگواریش در پذیرش جسارت من که قصدم فقط زیباتر ساختن نوشته های دل نوازش است.
معبودم ......سکوتم را (از) صدای تنهاییم بدان ...... نمی خوانم و نمی گویم چون ، درونم هیچ بوده و تو آمدی برایم قصه هایی از عشق سراییدی و به من قصه باران آموختی . می دانی قصه باران ، قصه شستن غم هاست و درون انسانها پر از غم و تنهایی است . وقتی نگاهم به بارش زیبای ، باران تو می افتد ناگهان تمام تنهاییم را فراموش می کنم و به تو و داشتن تو می بالم.
تنهاتر از یک برگ ، با باد شادی ها ، محجورم(مهجورم) . و درآبهای سرور آور تابستان، آرام می رانم . تا سرزمین مرگ ، تا ساحل غم های پاییزی و یا تا ساحل آرامشی که آرامشش بی تو هیچ است .
در سایه ای خود را رها کرده ام . در سایه ای بی اعتبار از عشق ، در سایه فرار خوشبختی ، درسایه پایداری ها ، و از تو ، هستی ام را می خواهم که سایه(تصویر)پایدار نگاه عاشقم باشی.....
بیا چون با تو………لحظه (ها)....لحظه ای هست که انسان ، در آن دستی را محکم در دستانش می فشارد . تا که بر بودن خود شک نکند.
(همه هستی من ، آیه تاریکی است که ترا در خود تکرار کنان به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد. من در این آیه ترا آه کشیدم .
....زندگی شاید آن لحظه ی سرودیست که نگاه من در نی نی چشمان تو خود را ، و یران می سازد و در آن حسی است ... حس حضورت وحس......)
(مفهوم این دوخط روشن نیست)
لطفا بعد از مطالعه پاک نمایید در پناه امن معبود مهربان باشید

سلام به شما عزیزومهربان- قبل ازهرنوشته لازمه تشکرکنم ازوقتی که برام صرف می کنید –درضمن راهنمایی شمارواز لطف ومهربونی می دونم نه جسارت / واگه اجازه بدید نظرتون روپاک نکنم چراکه غرض یادگرفتن نکاتی ازدوستان خوبی چون شماست/
دوست مهربان لازمه نکاتی رو که فرمودیدرو درخصوصشون توضیحاتی بدم توضیحاتم رو حمل براینکه نمی خوام تصحیح کنم نزارید بلکه باشنیدن توضیحات هم بهترمیشه ازهمفکری همدیگه استفاده کردوباصحبت های توامان نتیجه بهترگرفت/
[ از] اینجا حکم حرف اضافه وربط رو داره – واگه نباشه بین فاعل ومفعول جمله، یک جدایی ایجادمیشه /
[ مهجور] ممنون . اشتباه نوشتاری این کلمه رو اصلاح میکنم /
[تصور] وقتی گفته میشه درسایه ایی (همون گم شدن دردنیاومسائل خاصش هست که انسان رو جدامیکنه )ازعشق الهی وخوشبختی معنوی (ووقتی گفته میشه من هستی ام رومی خواهم (یعنی چیزی رو که گم کرده )این گم کرده همون عشق الهی هست وخداوندنمی تونه یک تصویرباشه بلکه اینجا حضورش رو به سایه ایی که همیشه میتونه باآدمی باشه تشبیه شده که وقتی میگه سایه پایدارنگاه عاشقم باشی( یعنی هرچی رو که می بینم با عشق خدایی ببینم نه دنیوی)/
[ لحظه / ها] وقتی ها لحظه برداشته بشه یعنی لحظه ایی که درزمان خاص قرارداریم درصورتیکه اینجا منظوردرتمام لحظه ها ی داده شده خداوند – درکل لحظه ها یه لحظه پدیدارمیشه که وقتی انسان ازراه فرعی به اصلی قدم گذاشت حضورخداوندرو حس کنه /
منتظرنظرتون درخصوص توضیحاتم هستم / به هرحال بازم تشکروسپاس واینم بگم که باورکنید من ازصمیم قلبم خوشحال میشم که دوستی منوراهنمایی کنه چرا که هرلحظه انسان نیازبه تصحیح فکروراه ونوشته وکلا طرززندگی درست هست / سرافرازودرپناه حق باشید/

ابراهیم یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:52 ب.ظ http://pichak-o-yas.blogfa.com

سلام بر ماروای عزیز با این مطالب پر محتوا
در مورد این ÷ست و مطالب ان فقط میتوان گفت :
معبودا ! معبودا ! تو را شاکرم که الهی چون تو دارم. سپاسگزارم که همچنان رخصت شکرگزاری به بنده ناشکرت می دهی . به بندگی تو ای مهربانم می بالم

مهربان دوشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:30 ب.ظ

سلام بر بزرگواریتان
توضیحاتتون رو خوندم اما هنوز دو مورد برام حل نشده
یکی در مورد سایه و تصویر: میدونم تصویر گویم نیست به هیچوجه اما هرچه فکر کردم واژه مناسبتری که به متن بخوره نیافتم و گمان می کنم استفاده از سایه هم برای آن وجود لایزال مناسب نباشه!
در مورد ها لحظه ها ناهماهنگی با جمله بعدی مدنظرم بود پس جمله بعدی ظاهرا اصلاح نیاز داره!
ممنون میشم منظورتون از دو خط آخر رو هم برام توضیح بدین!!!!!
در پناه امن معبود مهربان باشید

سلام مهربانترین
بازم تشکربخاطراین همه لطفتون/
جمله ایی که کلمه سایه داشت روکلاتصحیح میکنم وفرم نوشتاریشوتغییرمیدم /
درخصوص لحظه ها حذفش میکنم/
شما درست میگیدوازراهنمائیتون واقعا ممنونم - نمیدونم چطورتشکرکنم بخاطراین همه وقتی که برام صرف کردید فقط میتونم بگم که امیدوارم خداوند خودش بخاطرقلب مهربونتون بهترین هارو براتون رقم بزنه وهرچی که تواون قلب بزرگتون هست رو براتون برآورده کنه/ درپناه ایزدیکتاباشید/

علی دوشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 03:43 ب.ظ http://www.mandirtom.blogfa.com

سلام بر دوست عزیز و مهربانم که سطر سطر نوشته هایت مملو از مهربانی و خلوص و پاکیست.
دیروز خیلی دوست داشتم برات چند سطری بنویسم ولی دلم نیومد که با جسارتم خدای ناکرده موجب دلخوریتون بشم ولی دوست عزیز و بزرگوارمون ( مهربان ) کار من رو راحتتر کرد و وقتی دیدم که شما با خوشرویی و حوصله توضیحات لازم رو دادی منم دلمو به دریا زدم که مواردی رو بعرض برسونم:

****بنظر من استفاده از عبارت بیکران بجای فراگیر زیبایی و معنای کاملتری به متن میده.

**** سکوتم را از صدای تنهاییم بدان ... کمی ثقیل بنظر میرسه.

**** ...... ... تو آمدی و قصه هایی از عشق سراییدی ( سرودی) ......

**** ...... در آبهای سرور آور تابستان آرام می رانم تا سرزمین مرگ تا....... در اینجا بنظر سرزمین مرگ اگر جابجا و یا حذف بشه متن بسیار زیباتر خواهد شد.

**** بیا چون با تو .... لحظه ها .... لحظه ای هست که ...
بنظر من (ها) نظم جمله رو بهم زده .
دوست عزیز امیدوارم از من رنجیده خاطر نشوی . صرفا بخاطر علاقه ای که به وبلاگ شما بزرگوار داشتم تصمیم گرفتم نقطه نظراتم رو اینگونه بیان کنم. هرچند دوست داشتم که بصورت خصوصی این نظرم رو در وبلاگتون ثبت می کردم.
شاد و تندرست باشی

سلام گرامیترین – قبل ازهرصحبتی باید بگم ممنونم ازحسن نظرتون / بنظرمن موفق اونیه که خواننده متن های وبلاگش نقطه نظرهاشوبگه و باعث تبادل افکار بشه دربهینه وروان شدن هرچه بهترمتن. / ودیگه اینکه من خیلی فردخوش شانسیم که دوستان خوبی چون شما منت برمن میگذارید وباحوصله تمام راهنمایی وکمک وهمفکری میکنید واین سعادتیه که خداوند نصیبم کرده وشاکرم ومدیون شما ومهربان گرامی هستم / ودیگه میدونید نوشته وقتی برام دلنشین تر میشه که جواب قابل قبولی رودرمقابل پرسش ها تون بتونم بدم ویا ازکمک هاتون درست وبجا استفاده کنم / وسرآخربایدبگم که جزتشکروسپاس هدیه ایی شایسته ودرخوری ندارم که نثارشما ومهربان گرامی کنم /
درخصوص مطالب مدنظرومورداشاره شما باید بگم که :
- درخصوص عبارت بیکران بجای فراگیر برام گنگ بودچراکه درمتن باچنین چیزی روبرونشدم /
- (سکوتم راازصدای تنهاییم بدان ) وقتی پوچی وبیهودگی برامون حادث میشه بسمت تنهایی توامان باسکوت میریم ودنیای بیرونی رو کنارمیزنیم چون روحمون زخمی جراحت های زیادی شده وبرای التیامش درتنهائیمون همدم والتیام بخشی ، جزسکوت نمی تونه باشه – شما وقتی دلگیرویا ناراحتیدنشده نیازبه تنهایی داشته باشید تنهایی که نیازبه سکوتی باشه / بخاطرهمون اول مطلبم آوردم این جمله رو/ شروع وصل به عشق معبوداول با تنهایی شروع میشه بعدسکوت بهش رنگ میده وبعدوصل افکاروفکربه معبود-
- (توآمدی وقصه هایی ازعشق سراییدی ) سراییدی رو به سرودی تصحیح میکنم وممنونم ازراهنمائیتون/
(درآبهای سرورآورتابستان آرام می رانم تا سرزمین مرگ ) سرزمین مرگ یک استعاره وتشبیه هستش یعنی بجای اینکه درمتن بیارم تاآخرین نفس ویا تازمانیکه زنده ام بجاش ازکلمه تاسرزمین مرگ استفاده کردم منظورم این بودکه زندگی مانندآبی که زلال وآرام مسیرش رو ادامه میده ، ادامه پیدامیکنه تا زمانیکه به آخرخط پیوند بخوره یعنی به سرزمین مردگان که همون سرزمین مرگه/
کلا (ها ) رو برمیدارم وجمله رو کلاتصحیحش میکنم/
آرزوی همیشگی من موفقیت وسربلندیتون هست ودرپناه حق همیشه باشید/

مهربان سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 02:26 ق.ظ http://taranehayezendegi.blogfa.com

درود و سلام بر ماروای مهربان و بزرگوار
سپاس، سپاس، سپاس
در پناه امن معبود مهربان باشید

علی سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:18 ق.ظ http://www.mandirtom.blogfa.com

با سلام و درود بر شما دوست عزیز و گرامی
ی نکته مبهم دیگه دارم شما گفته ای که :
{(درآبهای سرورآورتابستان آرام می رانم تا سرزمین مرگ ) سرزمین مرگ یک استعاره وتشبیه هستش یعنی بجای اینکه درمتن بیارم تاآخرین نفس ویا تازمانیکه زنده ام بجاش ازکلمه تاسرزمین مرگ استفاده کردم منظورم این بودکه زندگی مانندآبی که زلال وآرام مسیرش رو ادامه میده ، ادامه پیدامیکنه تا زمانیکه به آخرخط پیوند بخوره یعنی به سرزمین مردگان که همون سرزمین مرگه}
بنظر من ( .... تا سرزمین مرگ ، تا ساحل غم های پاییزی و یا تا ساحل آرامشی که آرامشش بی تو هیچ است ) از لحاظ تقدم و تأخر نیاز به بازنگری داره.
راستی یک نکته دیگه موقعیکه وبلاگت رو باز میکنم حرف "ی" در متن بصورت شکسته هست ببین با تغییر فونت اصلاح میشه یا نه(البته من اینطور وبلاگ رو میبینم نمیدونم شاید اشکال از سیستم من باشه)
سپاسگزارم
در پناه حق شاد و تندرست و پیروز باشید

سلام به شما گرامی

اگه اول مرگ رو گفتم علتش این بودمهم پرمحتوی بودن زندگیه نه ادامه زندگی / پس چه مرگ تقدم برغم وآرامش داشته باشه چه برعکسش مهم اینه که هرسه با عشق الهی اجین بشه ووجودآدمی رودربربگیره /

درموردنکته بعدی نمیدونم برای خودمن این موردپیش نیومده ولی یکبارکلافونت نوشته رو تغییرمیدم ببینید این موردرفع میشه یانه

من باید تشکرکنم نه شما که اینقدرحوصله به خرج دادید/
همیشه درپناه خداباشید/

علی سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:08 ب.ظ

سلام مجدد
اون قسمتهایی که فونت رو عوض کردی درست شد ولی پاراگراف اول ( بار خدایا ...................جز تو به غیر نیازی نیست). و دو خط آخر هنوز همون مشکل رو دارن.

مسکینی و غریب از حد گذشت مارا
بر ما اگر ببخشی وقتست وقت یارا

چون رحمت تو گردد افزون ز عذر خواهی
هر چند بی گناهم عذر آورم خطا را


موفق باشی

مهربان پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:37 ق.ظ http://taranehayezendegi.blogfa.com

سلام بر ماروای مهربان
مدتی خبری ازتون نیست! به ما هم که سر نمی زنین! بیشه در انتظار دیدن ردپای قدمهای مهربانتان لحظه شماری می کنه. البته دیر به دیر پست زدن شما یه حسن داره و اون اینه که آدم هربار با دقت بیشتری مناجات هاتون نغز و پرمایه تون را می خونه! تو این پستتون غیر مطلعش که سبز نوشتین من عاشق این جمله اشم(واین تاریکی درون فقط با رستاخیز عشق است که می تواند ازشب های تاریک رهایی یابد.) البته نمیدونم چرا هربار من اونو این جوری می خونم(واین تاریکی درون فقط با رستاخیزعشق است که می تواند به فلق سپیده رهایی پیوند بخورد.!!!!) دلتنگ پستهای جدیدتونم.
در پناه امن معبود مهربان باشید

سلام مهربان عزیزوگرامی
خدمتتون باید عرض کنم که بخاطرفرجه کمی که دولت دراجرای لایحه خدمات کشوری داده مشغول انجام کارهستیم با همکارادرمحیط کارودراسرع وقت اگه فرصتی پیش بیادحتما سری به وبلاگ شما میزنم وهمینطوروبلاگم روبروزمیکنم به هرحال ازتوجه خاص شما ممنونم
همیشه درپناه حق باشید

نبی پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:37 ق.ظ http://www.onlygodonly.blogsky.com

سلام ماروای مهربان من
سروده ای «وقتی نگاهم به بارش زیبای ، باران تو می افتد ناگهان تمام تنهاییم را فراموش می کنم و به تو و داشتن تو می بالم.»

من هم وقتی نگاهم به بارش کلمات زیبای تو می افتد . یاد زیبای های خدا در دلم تازه می شود . و لذت زیبایهای خداوندی همراه با بارش کلمات زیبایت دوچندان می شود .
خدا را شاکریم به خاطر این همه نعمت و این توانایی که به شما عطا کرده است .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد