فان دعوتک اجبتنی

خداجون یه خورده دلتنگم ، اومدم با صحبت کردن باهات خالی بشم .

خداجونم ،میدونم درگرفتاری وزیادی بدیهام هست که سراغی ازتومیگیرم ،

 چونکه:

فان دعوتک اجبتنی و ان سئلتک اعطیتنی و ان اطعتک شکرتنی و ان شکرتک زدتنی

دعایت کردم اجابت کردی
و
اگر از تو خواستم عطایم کردی
و
اگر فرمانت بردم قدردانی نمودی
و
اگر شکرت بجای آوردم افزودی .

با وجود اینا

انا الذی تعمدت انا الذی وعدت و انا الذی اخلفت انا الذی نکثت انا الذی اقررت:

منم که تعمد می کنم
و
منم که وعده می دهم
و
منم که خلف وعده می کنم
و
منم که پیمان شکنم

خدایا ،کاش می تونستم یه کمی تنها یه کم مثل تو خوب باشم.
کاش می تونستم مثل تو خوبیها را ببینم و سعی در برطرف کردن بدیها داشته باشم.
تا من گناه می کنم دنبال بهانه می گردی که یه جوری اون گناه منو پاک کنی.
کاش منم مثل تو بودم... مثل تو که نمی شه اما کاش خیلی خیلی کوچولو مثل تو بودم.
می دونی خدا جونم!

الهی امرتنی فعصیتک و نهیتنی فارتکبت نهیک:

فرمانم دادی و نافرمانیت کردم
و
نهیم کردی مرتکب شدم

با این حال:


انا یا الهی المعترف بذنوبی فاغفرها لی:

معترف به گناهان خودم بیامرز برایم آنها را

خدا جونم!


یا من اقال عثرتی و نفس کربتی و اجاب دعوتی و ستر عیوبی و غفر ذنوبی و بلغنی طلبتی و نصرنی علی عدوی

ای که درگذشتی از لغزشم

و
برطرف کردی گرفتاریم
و
اجابت کردی دعایم
و
پوشیدی عیبم
و
آمرزیدی گناهانم
و
رساندی مرا به مقصودم
و
یاریم کردی بر دشمنم



فای نعمتک یا الهی احصنی عددا و ذکرا ام ای عطایاک و اقوم بها شکرا و هی یا رب اکثر من ان یحصیها العادون


کدام نعمتهای تو را معبودا به شماره در آورم و به یادگار.
یا کدام عطایت توانم شکر کنم
و
آنها ای پروردگار بیش از آنهاست که شمارندگان آمار گیرند.

خدایا - می خوام خوب بشم- حالا که می خوام خوب باشم تو هم یه لطفی کن.
-
خدایا می خواهم ؟!!!

- وفقتنی لما یزلفنی لدیک


توفیق دهی مرا به آنچه خوشایند باشد تو را.

- دیگه چی؟

- اللهم اجعلنی اخشاک کانی اراک و اسعدنی بتقویک و لا تشقنی بمعصیتک و خرلی فی قضائک و بارک لی فی قدرک حتی لا احب تعجیل ما اخرت و لا تاخیر ما اجلت


خدایا! قرار بده مرا ترسان از خودت گویا تو را می بینم
و
خوشبختم کن به تقوای خود
و
بدبختم مگردان به نافرمانیت
و
خیر برایم مقرر کن
و
برکت برایم مقدر کن تا که دوست نداشته باشم آنچه را که پس انداخته ای
و
نه تاخیر آنچه را که پیش انداخته ای.

- بازم چه تقاضایی داری ؟

- اللهم اجعل غنای فی نفسی و الیقین فی قلبی و الاخلاص فی عملی و النور فی بصری و البصیره فی دینی و متعنی بجوارحی و اجعل سمعی و بصری الوارثین منی و انصرنی علی من ظلمنی و ارنی فیه ثاری و ماربی و اقر بذلک عینی


خدایا قرار ده مرا بی نیازی در نفسم
و
یقین در قلبم
و
اخلاص در عملم
و
روشنی در چشمم
و
بینایی در دینم
و
بهره ام ده به اعضایم.
و
گوش و چشم ،بفرمانم قرار ده
و
یاورم باش به زیان آنکه ستم کند بر من
و
بنما به من انتقام گیری
و
آرزوهایم را در باره او
و
روشن کن بدان چشمم را.

- خب! دیگه چی؟

- اللهم اکشف کربتی و استر عورتی و اغفر لی خطیئتی واخسا شیطانی


خدایا بر طرف نما گرفتاریم را
و
بپوش عیبم را
و
بیامرز خطایم را
و
دور کن شیطانم را.

 

و فی نفسی فذللنی و فی اعین الناس فعظمنی
و
مرا در پیش خودم خوار کن
و
در نظر و چشم مردم بزرگ نما

 

- دیگه چی؟


- و بذنوبی فلا تفضحنی و بسریرتی فلا تحزنی و بعملی فلا تبتلنی و نعمک فلا تسلبنی و الی غیرک فلا تکلنی
و
به سبب گناهانم رسوا مکن مرا
و
به باطنم رسوایم مکن
و
به دانشم گرفتارم مکن
و
نعمتت از من مبر
و
به دیگری مرا وا مگذار

 

نظرات 5 + ارسال نظر
امیر سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:15 ب.ظ http://www.loloknat.blogfa.com

گوش کن جاده صدا می زند از دور قدم های ترا .
چشم تو زینت تاریکی نیست .
پلک ها را بتکان ،
کفش به پا کن و بیا .
و بیا تا جایی که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو
ومزامیر شب اندام تو را مثل یک قطعه آواز به خود
جذب کنند .
پارسایی است در آنجا که تو را خواهد گفت
بهترین چیز نگاهی ست که از حادثه عشق تر است.

امیر سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:17 ب.ظ http://www.loloknat.blogfa.com

چرا همه ی نقشه های جغرافیا دو قسمت دارند؟
چرا همه چیز به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم می شود؟
چرا رنگ آسمان در شمال شهر آبی و در جنوب شهر خاکستری است؟
چرا پرندگان جنوب شهری با بالهای وصله دار پرواز می کنند؟
چرا بهار در جنوب شهر زرد است؟
چرا برف در جنوب شهر سیاه است؟
چرا مگسهای شمال شهری زباله های بهداشتی و بسته بندی شده می خورند؟
چرا پشه های شمال شهری اگر به زباله های جنوب شهری دست بزنند مسموم می شوند؟
چرا گربه های شمال شهری شیر پاستوریزه می خورند؟
چرا بچه های شمال شهری وقتی فوتبال بازی می کنند ، گلهای تازه و قشنگ و رنگارنگ به یکدیگر میزنند؟
چرا دنیای بچه های جنوب شهر سیاه و سفید است؟
چرا دنیای بچه های شمال شهر رنگی است:سفره های رنگین ، خوابهای رنگین ، لباسهای رنگی، فیلمهای رنگی ؟
مگر خون آنها رنگین تر است؟
چرا آنها در شمال به دنیا می آیند؟ در شمال گهواره می خوابند؟ در شمال میز می نشینند؟ شمال غذا را می خورند؟ قطب شمالی میوه را گاز میزنند و قطب جنوبی آنرا دور میریزند؟ برای مسافرت به شمال می روند؟
در شمال زندگی می کنند ؟ و وصیت می کنند که آنها را در شمال قبرستان به خاک بسپارند؟
اگر شمال بهتر است ، چرا جهت قبله به سمت جنوب است؟
چرا خدا خانه خود را در جهت جنوب ساخته است؟
من به سمت جنوب نماز می خوانم .
خدا در همسایگی ماست.
خدا در همه جا ست! خدا باید در همه جا باشد.!
من این نقشه ها را قبول ندارم.
چه کسی این نقشه ها را برای ما کشیده است؟
وقتی که باران بهاری ببارد، همه ی نقشه های کاغذی را خراب می کند و همه این نقشه ها را نقش بر آب می کند

مهرداد ( کبوترهای عاشق) شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:25 ق.ظ http://noredel.blogfa.com

سلام
وبلاگ من به روز شد
منتظر حضور گرمت هستم

عمو شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:27 ب.ظ http://www.pardiseshgh.blogsky.com

سلام ..وبلاگ فکر نو بروز شد منتظر حضور شما

س یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:56 ب.ظ

سلام.واقعاخیلی خیلی قشنگه.دستتون درست.به امیذخدا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد