سیمای غم آلودغروب

 

"   ای خالق این هستی باشکوه – ای خالق آفریننده خورشید ودریا وکوه – تورا دربرگ برگ زندگی می بینم و همنوا درنوای کائنات میخوانم – آیه های اعجازت را به من نشانم بده – تا ایمانم به یقین تبدیل شود- می دانم همین نزدیکی هایی – لابه لای عطرخوش بهار- جاری درتبسم آفتاب – شکفته درسبزینه حیاط – مرا می بینی  راه را نشانم  می دهی –به نام توبرمی خیزم  ، ای همه هستی – بنام هستی تو – بنام عشق تو – بنام دریایی که ازدستان تووسعت میگیرد – پس مرا به خویش وا مگذار. ای پناه بی پناهان ".

 

 

غروب ،  سرنوشت غم انگیزطلوع ماست و مغرب میعادگاه عشق ماست ومن غروب را می نگرم که ازقله ی بلند مغرب بالا می رود وچهره اش ، ازرنج جدایی خونین است وسکوتش ازدرد.

وقتی حرفها ولحظه ها معناهایش را برایمان درزندگی ودنیای فانی ازدست میدهند دیگر جز آشوب فکروآزردگی روح ومنقلب شدن درون چه چیزی میتوان انتظارداشت . هرچند این عذاب ، تجربه ای بدنبال داشته باشد وبه ما درسی دهد که دیگرکسی را باچشم دل نبینیم . پس هرکس خواهان عشقی است .باید خواهان آثارجانبی اش نیز باشد.

ای آشنای ناشناس من ، اینک منم ، زندانی این هیچستان تلخ ، تنها چشم براه آنکه باید باشد ونیست ومن دردست خاطره ی باغ وبهارگذشته ایی مجهول وآینده ای که نمیدانم برایم چه رقمی خورده ، گذشته ایی که فقط وفقط یک تصور. تصویری  که درآن خاطره وآرزویم بهم درآمیخته و پوچی وعبث وبیهودگی وتکرارهای بی حاصل زندگی را می بینم . گاه درسیمای غم آلود غروب که جدایی وخداحافظی است را میخوانم که سرانجام داستان روزما وروزهای دیگرماست. وباید آنچه مییابیم گم کنیم وبدآنچه دل بسته ایم ، بگسلیم که سرنوشت ما چنین است .

باید به مانند یک شمع بسوزیم وخواهیم سوخت وازاینکه شروع سوختن ازسرچشمه ایست ، پس نباید خودرا سرزنش کنیم چرا که همیشه درپی سوختن ، یادها وخاطره ها بازهم باقی میماند .چرا که درقلب خود جایشان می دهیم وقلب را هدیه کرده ایم . هرچند این دنیا به ما بازبان خود می سراید که  گاهی  هرقدمی فاصله ایی درپی دارد . پس باید ................

 دوست دارم دورازغوغای ملال آورودروغ آمیززندگی بگذرم ودست ورویم را با آب  چشمه زمزم شستشو دهم بطوریکه هیچ غباری برچهره ام نماند . وازچشمه زمزم وضو سازم  غرقه دراخلاص وگداخته درشوق ومحوشده درنیازشوم  وبگذرم وبه گوشه ایی پناه برم ، گوشه ایی تنها بنشینم وبا اعجاز این چشمه الهی رها شوم ، سیرشوم ، وآرام گیرم .

نمیدانم کجایم – چه شده ام – چه خواهم شد- وچه خواهم دید. دیگراحساس رها شدن میکنم وافق را دربرابرروشن ، حس میکنم که دوباره آفریده شده ام . چگونه میتوانم حال خودرا وصف کنم – چگونه !

بدنبال کدام کلمه ، عبارت ، زبان ، بگردم .

اندیشه واحساسم درلحظات خسته زمان ، مرا مخاطب خویشم قرارداده و می دهند– وتوای آموزگار بزرگ وآسمان پرآفتاب وزیبای زندگی مرا به خود وامگذارید –/

 

 

 دور یا  نزدیک -راهش میتوانی خواند - هر چه را آغاز و پایانیست  - حتی ، هرچه را آغاز و پایان نیست - زندگی راهیست - ازبه دنیا آمدن تامرگ - شاید مرگ هم راهی ست .

 

نظرات 14 + ارسال نظر
هناسی یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:08 ب.ظ http://234.blogfa.com

سلام
خواندم و.....
خواندم کتابی نوشته با قلم مهربانی
نوشته ای در وصف لحظه های تنهایی !
دیدم خوشه ای از صداقت بی انتهای خدا را در متن یک نگاه
نگاهی به روشنایی شب عارفانه دعای مغفرت !
و......
کاش میتوانستم بگویم و بنویسم
کاش در روشنایی روز
چراغ به دست به دنبال معرفتی که
خود به هیچ فروختیم سراسیمه نمیگشتیم
و ...
کاش...


دوست خوب من الینای مهربون و دوست داشتنی !
حضور عارفانه تو با خدا
مرا مسرور کرد
بریتان روزگاری خوش
وشبهایی روحانی ارزومندم
مارا از دعای خیرتان بی نصیب نکنید
فقط میتوانم به دل نازک ومهربان شما افرین بگویم
همین!
حضور سبزتان جاودانه باد
و نگاه روشنتان اسمانی
ارادتمند شما
هناسی

سلام هناسی مهربان

نوشته هات وکلماتی که درکنارهم حرف دلت رو به این قشنگی بیان کردند . واقعا بی نظیره ونمیتونم کلمه ایی دروصفشون پیداکنم. فقط همینقدرمیتونم بگم که ای عزیز من هنوزکه هنوزه خیلی فاصله می بینم بین خودم وخدا .واونی که فکرمیکنید هنوزنیستم .مگراینکه خداوند به این حقیرو این بنده سراپاتقصیرتوجهی کنه - وهمه به نوعی نیازمنددعای همیم ومنم به نوبه خودازشما میخوام که درهرلحظه که ارتباطی باخداپیدامیکنید منویادکنید. چراکه باحضوروهمراهی خداونددرهرلحظه اززندگی دنیوی وبایادش مشکلاتمون قابل رفع میشه
توفیق روزافزونتون رو خواستارم /

مانی دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:55 ق.ظ http://www.alein.blogsky.com

منظورت این بود که به حرفم گوش دادی و آپ لود کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه آدم از خود راضی-مانی

سلام مانی عزیز
باید بگم من چند روزنبودم ودسترسی به وبلاگم هم نداشتم بخاطرهمون کمی دیرترشد ودرثانی حالا کمی دیرویازود خیلی مهمه ازنظرشما!!!!!!!!!!!
ازنظربنده مهم اینه که احساس نوشتن دریک لحظه خاصی دست میده نه هرلحظه /

نبی دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:35 ق.ظ http://onlygodonly.blogsky.com

بنام خدا
سلام ماروای مهربان عاشق غروب
خدای مهربان تمام نشانه های اعجازش را
به نمایش گذاشته این ما هستیم که باید نگاه کنیم .
یکی از نشانه هایش همین غروب وطلوع خورشید
که ذکر کرده ای .
اگه یک زمانی غروب خورشید را دیدی ودلت گرفت ویا اگه در همان زمان دیدی دلت تشنه راز ونیاز است واگه یک دفعه
آرزوی بر جانت نشست .ویا اگه احساس تنهایی کردی ویا اگه
ناامیدی در خودت دیدی کافی است همان لحظه غروب همه اینها را از خدا بخواهی .
برای اینکه خدا خواستن آنها را به بندگان خودش در قران ذکر کرده است .
موفق وسربلند باشی .

امیر سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:04 ق.ظ http://www.loloknat.blogfa.com

از همین لحظه زندگی ات را در مشت بگیر


دوست کسی است که همه کارهای تو برایش مهم باشد دوست کسی است که همه کرده های تو را بفهمد دوست کسی است که حقیقت را درباره خودت به تو بگوید دوست کسی است که بداند در هر حال چه بر سر تو می آید دوست کسی است که با تو رقابت نکند دوست کسی است که وقتی همه چیزبرای تو خوب است از ته دل خوشحال شود دوست کسی است که وقتی اوضاع خوب نیست بکوشد تو را شاد کند دوست کسی است که امتداد تو باشد و بدون او کامل نباشی
این زندگی مال توست
تو اینجا نیستی که توقعات دیگران را برآورده کنی. زندگی مادرت را زندگی نکن، زندگی
پدرت را زندگی نکن
«زندگی خودت را زندگی کن» .
پس همان باش که باید باشی .

تا دوباره ...


ای دوست - ای مهربان وای عزیز

حرف قشنگی بیان کردی ولی حیف که الان تواین دوروزمونه خیلی بی معناشده وارزشی نداره ولی دوستی ودوست داشتن وهمدیگرروفهمیدن وبرای هم ازوجودکاری انجام دادن یکی از بزرگترین موهبت های زندگیه ، چراکه معنای عشق به ایثاروگذشتنه ، به معنای تقسیم کردنه .و پیش از آن که بتوانی تقسیم کنی وببخشی ویاایثارکنی ، باید چیزی داشته باشی و پیش از آنکه بتوانی عشق وجودیت رو درراه دوست نثارکنی باید سرشار از عشق و لبریز باشی .
ودرکل زندگی حال وآینده به کسانی تعلق دارد که به زیبایی رویاهایشان اعتقاد دارند . پایدارباشید.

امیر سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:05 ق.ظ http://www.loloknat.blogfa.com

شیشه عطره بهار لبه دیوار شکست



و هوا پر شد از بوی خدا



همه جا آیت اوست



دیدنش آسان است،سخت آن است ،نبینی او را



خدا وندا



آیا به من لبخند خواهی زد



تا شکوفه های معطر و زیبای عبودیت



در قلبم شکفته شود؟



و هر شکوفه بخواند:



خدایا به تو عشق می ورزم

روح سرگردان چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:41 ق.ظ http://hossainhr.blogsky.com

سلام دوست عزیز

یادمه حاج حسین می گفت:
کسی که به یاد مرگ باشه هرگز غم دنیا را احساس نمی کنه و اگه غم دوری از امام زمان و تنهایی و غربت امام زمانش را درک کنه تمام غم و درد دنیا براش نامحسوس می شه.


خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می خواهم.
خدایا مرا به راه مستقیم هدایت فرما
راه کسانی که به آنها نعمت عطا کردی
نه راه کسانی که به آنها خشمگین شدی و نه راه گمراهان.


در پناه الله الرحمن الرحیم باشید.

امین پنج‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:13 ب.ظ http://www.hu.blogsky.com

سلام
مطلب زیبایی بود

علی جمعه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:43 ق.ظ http://www.dustdashtan.blosky.com

زیبا بود...
موفق باشی...
دور یا نزدیک -راهش میتوانی خواند - هر چه را آغاز و پایانیست - حتی ، هرچه را آغاز و پایان نیست - زندگی راهیست - ازبه دنیا آمدن تامرگ - شاید مرگ هم راهی ست

ستاره مرداب جمعه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:22 ق.ظ http://www.faryad-sokout.blogfa.com

سلام دوست تازه من وبلاگ شما عالی وزیبا بود

امیر شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:24 ق.ظ http://www.loloknat.blogfa.com

می ترسم

من از غلظت این همه غربت و غروب می ترسم

بگذار به خانه ام بروم .

اگر قرار است کسی تا همیشه باز نیامدن برود

بگذار من بروم

نگران نباش

طوری می روم که حتی ابرهای پا به زا

خواب زده باران گریه نشوند

حتی مراقبم که باد ...



سلام الینای عزیز
خوبی خانم
از اینکه به ما سر نمی زنی خیلی ممنون
نکنه با من قهری ؟
راستش این روزا حوصله خودمم ندارم اگه ازم دلخوری بدون دلیلش همینه که نمی تونم باهات حرف بزنم.
شاید فردا اومدم چتفور بین 12 تا 1
تا دوباره...
راستی آپم و منتظرت .
میای دیگه ؟

صونا شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 03:17 ب.ظ http://hoveyat.blogsky.com


سلام مهربانم؛
ممنون از اینکه به یادمی و در صورتی که قصوری از من سر می زنه و ازتون خبری نمی گیرم شما به یادم هستید،
متاسفانه وقتم بسیار پر هستش و دیگه کمتر می یام و احتمالا بایستی 1 سالی از بلاگ اسکای مرخصی بگیرم!
ولی همیشه به یادتونم و اگه تا حالا هم نرفتم فقط و فقط به خاطر شما عزیزانه!
راستی؛
با اینکه مثل همیشه زیبا نوشتی ولی انگار نوشته هات دارن یواش یواش بوی غم رو می دن!غم و ناراحتی و یه جور سکون!
ماروای عزیزم؛
این خیلی خطرناکه،نذار که هیچ چیزی تورو از مسیری که باید بری دور کنه و یا وقفه ای درش ایجاد کنه!
در مقابل مشکلات؛
مثل سنگ مقاوم باش
مثل پر انعطاف داشته باش
مثل گلسنگی که در بدترین شرایط رشد می کنه!
مثل آب گوارا و جاری
مثل ...
امیدوارم همیشه شاد باشی
برات آرزوی موفقیت و شادکامی دارم

"معبودت نگهدارت"

SpRiNg شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:46 ب.ظ

سلام...

متن زیبایی بود.

موفق باشی...

هناسی یکشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:35 ب.ظ http://234.blogfa.com

سلام
نمی دانم در کجای دلم برای خوبهای دنیا
جایی بگذارم که از من گله ای نباشد
اخر دلم به وسعت تنهایی هایم وسیع است
ای دوست و ای مهربان من
گرچه در بحران عجیبی به سر میبرم
ولی برای شما رسیدن به ارزوهای قشنگ واسمانی را خواهانم
اگر فرصت خدمت رسیدن شما راندارم
پوزش ما را بپذیرید
ازاین طریق خواستم که بابت دلتنگیهای چندروز گذشتهام
که باعث اوقات تلخیتان شدم پوزش بطلبم
واز اینکه سنگ صبور م شدی بسیار بسیار ممنونم
با تشکر فراوان هناسی
انکه دلش در اغوش سختیها به گرمی محبت دوستان محتاج است
بازهم سپاس !




ارادتمند هناسی

اسماعیل دوشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:28 ق.ظ http://www.sunnorth.blogky.com

سلام
وبلاگت خیلی قشنگه
و مطالب جالبی هم نوشتی
امیدوارم موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد