در برابر پائیز زانو می زنم و باران پرده مکرری است که دیدگانم را بردریچه بیداری می بندد. اگر که می خواهی مرا بیابی، بر دفتری نظر کن که در آنسوی پنجره های بسته ورق می خورد. اگر که می خواهی دستم را بفشاری به زیرگامهایت نظری بیفکن، تپش نبضم را احساس میتوانی کرد.
پائیز، ای فصل برگ ریز ، ای آنکه بر جنازه ی گلهای باغ من جز گریه، هیچ کاری دیگر نمیکنی. هرچند غیر مرگ که سرنوشت مشترک برگهاست، بر ساکنان باغ مقدر نمیکنی. ای همچو مرگ ، خوب و رهاننده و عزیز.
پائیز اگر بگویم که ترا دوست تر دارم از بهار باور میکنی.
یک گل میتواند یادآور یک رؤیا باشد.
یک درخت می تواند آغاز یک جنگل باشد.
یک پرنده می تواند قاصد و پیک بهار باشد.
***
یک لبخند می تواند آغازگر یک دوستی باشد.
یک دست دادن صمیمی می تواند روح و جان ما را به درجات بالا ببرد.
یک واژه می تواند سازنده یک هدف باشد.
***
یک لبخند میتواند بر دلتنگی و افسردگی پیروز باشد.
یک شمع میتواند با نور و روشنی تاریکی و ظلمت را از بین ببرد.
یک رای می تواند سرنوشت یک ملت را تغییر دهد.
***
هر سفر باید با یک قدم آغاز شود.
هر دعایی باید با یک کلمه شروع شود.
امید داشتن روح و روان ما را زنده نگه می دارد.
***
یک آوای خوش می تواند با فکر و اندیشه شما حرف بزند.
یک قلب می تواند بفهمد چه چیزی درست است.
یک زندگی می تواند متفاوت باشد.
باسلام به شما خوب.
ممنونم ازاینکه هنوزمحبتون رو ازمن دریغ نکردیدوهمچنان نظرات خوبتون رو بانوشته های قشنگتون به یادگاربرام میزارید.
بعضی مواقع دانستن وفهمیدن یک احساس ویاخیلی چیزهای دیگه مثل دونستن یک شعرهستش گاهی باید درخوداون قرارگرفت وباچشم درون به بیرون نگاه کردونظرانداخت . باید بارهاباتکرارش به مرز هوش وحس خودت واون شوق سوزانت که درتوهستش چیزی رو دریافت کنی یعنی چیزی فرابگیری دیدن ویاحس کردن برای اینکه حتما درواون باقی بمونی ویابگذری ویا درحال سیرویاعلاقه و.....مثل حس کردن پائیزبرگ ریزان قلبت ویااحساست ویا....
سلام دوست عزیز مرسی خیلی زیبا بود من یک مدت نمی تونستم آپ بشم چون کار داشتم ولی امروز که آپ شدم دلم واسه نوشته های قشنگتون تنگ شده بود و اومدم یک سر به شما بزنم شاد باشی..
سلام به شما عزیز.
ازاینکه همیشه لطفتون شامل حال من هست ممنون وخوشحالم . وهمیشه منتظرنظرات خوبتون هستم .
نوشته های من باوقت گذاشتن ولطفتون زیبابنظرمییاد وگرنه کم وکاستی زیادی داره که باهمراهی شما اون هم درآینده دوربه نقطه صفرحتما میرسه .
مرا بی یارو غمخوار افریدند مرا بیمار بیمار افریدند
مرا با درد عشق سینه سوزی از اول بی پرستار افریدند
مرا دائم قرین رنج کردند چو گل در سایه ی خار افریدند
مرا چون مرغ خوش خوانی در این باغگرفتار گرفتار افریدند
مرا لبریز محنت خلق کردند مرا از قصه سرشار افریدند
مرا در بزم گیتی مات و مبهوت نه سرمست ونه هشیار افریدند
سلام به توعزیزوخوب
واقعا نمیدونم چطورازتوباید تشکرکنم بخاطراون همه لطف وصفا ومهربونیت وبخاطرقلبت پاکت. من حتی بالاترین غم های عالمم داشته باشم توباصافی وصداقتت منوبه آینده امیدوارترمیکنی. آرزومندم همیشه درهمه لحظات زندگی شاد ، موفق وپیروزباشی.به امیددیدار
می بینم که هنوز متن جدید ننوشتی
زرد است که لبریز حقایق شده است
تلخ است که با درد موافق شده است
شاعر نشدی وگرنه می‌فهمیدی
پاییز بهاری است که عاشق شده است
باغ بی برگی،
خنده اش خونی است اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن
پادشاه فصل ها، پاییز
«مهدی اخوان ثالث»
مرسی از اینکه لینک وبلاگم را در وبلاگت گذاشتی.منم متعاقبآ همین کار را خواهم کرد تا هم نوعی قدر دانی از این حرکت شما باشه و هم باعث بشه آمار بازدیدکننده هامون زیاد بشه.
سلام منم همون مشتری همیشگیت...
من سیاوش از وبلاگ عاشقانه ها هستم
http://www.mohbat.blogsky.com
متاسفانه برای وبلاگم یک پسورد جدید گذاشتم الان هر چی فکر میکنم یادم نمیاد و حتی سوال امنیتی که برای چنین مواقعی گذاشتم یادم نمیاد... برای مدیر سایت هم یک ایمیل فرستادم که پسورد را برام بفرسته هنوز جواب نداده... خلاصه کلی اعصابم بهم ریخته... از این به بعد از این وبلاگ که آدرسش در بالا و پایین گذاشتم آپ میشم اگه دوست داشتی این وبلاگم را لینک بزار و خوشحال میشم بهم سر بزنی ... شاد باشی غم هایت کوتاه...
siavash_62_tanha@yahoo.com
وبلاگ جدیدم آدرسش
http://arezoo62.mihanblog.com