خانه عناوین مطالب تماس با من

مهربانی

مهربانی

درباره من

کاش آسمان حرف کویر را می فهمید و اشک خود را نثار گونه های خشک کویر می کرد. کاش دلها آنقدر خالص بودند که دعا ها قبل پائین آمدن دستها مستجاب می شدند. کاش مهتاب با کوچه های تاریک شب آشنا تر بود. کاش بهار آنقدر مهربان بود که باغ را به دست خزان نمی سپرد. کاش در قاموس غصه ها ، شکوه لبخند در معنی داغ اشک گم نمی شد. کاش مرگ معنای عاطفه را می فهمید کاش کاش کاش ادامه...

پیوندها

  • صداقت گمشده
  • نبی
  • سیاوشی (عاشقانه ها)
  • بیشه (مهربان)
  • پیچک ویاس
  • تنها منجی

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • وقتی که خورشیدکفاف دلمان را ندهد
  • وقتی که خورشید کفاف دلمان را ندهد ...
  • پروردگارا ، تو را شکر می کنم ...
  • به نام مهربانترین ( فانوسی را بر در خانه ات بیاویز )
  • مرا محرم مهربانی ات کن
  • شیطان را بهتر بشناسیم
  • زندگی
  • سال نو مبارک
  • مناجات
  • کرامت امام رضا (ع) به نقل از دکتر محمد اصفهانی
  • آرامش سنگ یابرگ
  • نیایش
  • دعایت میکنم امشب
  • زلال که باشی آسمان در تو پیداست
  • عاشقی

بایگانی

  • مرداد 1395 1
  • شهریور 1394 1
  • شهریور 1393 2
  • مرداد 1393 1
  • اردیبهشت 1391 2
  • اسفند 1390 3
  • آذر 1390 1
  • آبان 1390 1
  • مهر 1390 1
  • شهریور 1390 1
  • بهمن 1389 1
  • آبان 1389 1
  • مهر 1389 2
  • شهریور 1389 2
  • مرداد 1389 2
  • تیر 1389 1
  • خرداد 1389 1
  • اردیبهشت 1389 3
  • فروردین 1389 2
  • اسفند 1388 1
  • بهمن 1388 1
  • دی 1388 2
  • آذر 1388 2
  • آبان 1388 3
  • مهر 1388 2
  • شهریور 1388 2
  • مرداد 1388 1
  • تیر 1388 2
  • خرداد 1388 2
  • اردیبهشت 1388 2
  • فروردین 1388 3
  • اسفند 1387 2
  • بهمن 1387 4
  • دی 1387 2
  • آذر 1387 2
  • آبان 1387 1
  • مهر 1387 4
  • شهریور 1387 1
  • مرداد 1387 1
  • تیر 1387 3
  • خرداد 1387 4
  • اردیبهشت 1387 5
  • فروردین 1387 5
  • اسفند 1386 4
  • بهمن 1386 4
  • دی 1386 3
  • آذر 1386 3
  • آبان 1386 2
  • مهر 1386 2
  • شهریور 1386 2
  • مرداد 1386 3
  • تیر 1386 5
  • خرداد 1386 8
  • اردیبهشت 1386 4
  • فروردین 1386 6
  • اسفند 1385 8
  • بهمن 1385 9
  • دی 1385 4
  • آذر 1385 5
  • آبان 1385 4
  • مهر 1385 20

آمار : 237108 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • اندوه زیبایی خاص خود را دارد دوشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1386 22:28
    مهر با نا.با دلی بشکسته رو سوی تو کردم - رو کجا آرم اگر از در گهت گویی جوابم؟ - بی کسم در سایه مهر تو میجویم پناهی - از کجا یابم خدایی گر بکویت ره نیابم؟ آیا می شود اندوه را جشن گرفت ؟ دراندوه غرق نشو، بلکه نظاره گر آن باش و ازآن لذت ببر، زیرا اندوه زیبایی های خاص خود را دارد. توتا بحال نظاره گر نبوده ای . تو بقدری...
  • آرامش نهفته درسکوت پنج‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1386 22:18
    آرام باشید همچنان عودی که ازصدا افتاده وخاموش است ، بگذارید ارباب نواها ، همان نوایی را که برای شما درزندگی اراده کرده است ، بنوازد. اگرخواهان عشقی ، ترک کردن را بیاموز. ترک کردن فقط یک نوع است : ترک خواست فردی . خداوندا ! بادا که خواست " تو" و نه، خواست من تحقق پذیرد . چه کارباید بکنم ؟ هیچ! بگذار فقط درسکوت بنشینم...
  • ندای خاموش درون شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1386 09:14
    معبودم ! سیمای زیبای تورا – درساقه ی سبزه ها ، دربرگ درختان – درخارها وگل ها – درشبنم ها وزمزمه جویبارها – درباد وطوفان – ودرآب وآتش می بینم . درسکوت شب تورا یافته ام معبودم ! پس نام تورا ترانه می سازم ومی خوانم ومی خوانم . ازنورحضور تو روشنی یافته ام . ازخلسه ی سرورتودوباره زاده شده ام . بعضی مواقع انسان...
  • ترانه باران شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1386 18:48
    وقتی خدا داشت بدرقه ات می کرد، بهت چی گفت ؟ جایی که میری مردمی داره که می شکننت، نکنه غصه بخوری، من همه جا باهاتم . تو تنها نیستی . تو کوله بارت عشق میزارم که بگذری ، قلب میزارم که جا بدی، اشک میدم که همراهیت کنه، و مرگ که بدونی برمیگردی ، پیشم. و اینک من می گریم و تپه ها می خندند ، من فرود می آیم و گلها فرا می روند ،...
  • خدا وعشق دوشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1386 15:35
    یه کم توکل، یه کم اعتماد به نفس و یه کم از همه چیزای خوبی رو که به ذهنت میرسه کنار هم جمع کن تا زندگی رو بدست بیاری! خداوندا به توعشق می ورزم ، می خواهم که هرچه بیشتربه توعشق بورزم . می خواهم ازعشق تولبریز وسرمست شوم . اخلاق وعشق پاکت را به من ببخش تا این دنیای فریبا سرگردانم نکند. خدایا مراوسیله کمک وبهبوددنیای...
  • سیمای غم آلودغروب یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 15:59
    " ای خالق این هستی باشکوه – ای خالق آفریننده خورشید ودریا وکوه – تورا دربرگ برگ زندگی می بینم و همنوا درنوای کائنات میخوانم – آیه های اعجازت را به من نشانم بده – تا ایمانم به یقین تبدیل شود- می دانم همین نزدیکی هایی – لابه لای عطرخوش بهار- جاری درتبسم آفتاب – شکفته درسبزینه حیاط – مرا می بینی راه را نشانم می دهی –به...
  • کتاب زندگی یکشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1386 13:48
    زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست / هرکسی نغمه ی خودخواند وازصحنه رود/ صحنه پیوسته به جاست / ای خوش آن نغمه که مردم بسپارند به یاد/ زندگی چیست ؟ زندگی تصویری نیست که به روی صفحه نفش شده باشد ، وبه یک نظر سراپای آن را بخوانیم . بلکه کتابیست بزرگ ، با صفحات فراوان وفصول متفاوت که خواندن وفهمیدن آن بی اندازه سخت ودشواراست ....
  • سوتک چهارشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1386 15:24
    نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد. نمی خواهم بدانم کوزه گر، ازخاک اندامم چه خواهد ساخت . ولی آنقدرمشتاقم . که ازخاک گلویم ،سوتکی سازد. گلویم سوتکی باشد. به دست کودکی گستاخ و بازیگوش. و او یک ریز و پی درپی . دم گرم خودش را درگلویم سخت بفشارد. وخواب خفتگان خفته را آشفته ترسازد. بدینسان بشکند دائم سکوت مرگبارم را. (دکترعلی...
  • نقش های هستی شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1386 21:54
    همیشه تصویرهای زودگذرمرا ، به اقیانوس اندیشه های گنگ زندگی می کشاند و سوالی پیش رویم نقش میزند ، که هستی ما ، ازکجا رنگ می گیرد ودرکجا رنگ می بازد و جلوه های زندگی آدمیان با این همه نقش های سبز و سرخ و آبی چیست ؟ انسانها برای اینکه آتش گرم وشعله خیز عشق (عشق الهی )را درقلب های خود خاموش کنند ، نا امیدانه به دامن سکوت...
  • نغمه شبنم چهارشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1386 22:14
    می خواهم احساس باشم – روح ادراک ها می خواهم دل باشم - مرز انسان می خواهم نگاه باشم - پیامبردلها می خواهم وفا باشم - بهارعشق ها می خواهم اشک باشم - ا فسون امیدها می خواهم شعر باشم - اشک سخن ها می خواهم راز باشم - تنها چیزی که جای می خواهد می خواهم شبگیروسپیده باشم – باران وژاله باشم و سرانجام یک سیل باشم که به هرچیز...
  • جزرومد زندگی جمعه 3 فروردین‌ماه سال 1386 20:02
    " شما که نمی دانید امروزچه می شود به فردا افتخارنکنید" روزگاردریائی است که کشتی زندگانی برروی آن بطرف ساحل مقصود می رود و این دریای بزرگ همیشه درجزرومداست ، اگرامروزآرام باشد مسلما" فردا طوفانی خواهدشد. گذشته درورطه نیستی ریخته شده وآینده هم هنوزنیامده، بنابراین ما بغیرحال چیزی نداریم . روزگارچون باد وبخار، متزلزل و...
  • آرامش الهی پنج‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1386 19:05
    " آرامش ، نسیم جان بخش ازلی خداوند دردرون شماست " اندیشه منشاء مشکلات است پس به قلبت که تکیه برافکارت نداره درموقع نیازرجوع کن وبه درون خود سفرکن ، دربزن وازقلبت بپرس که نظراوچیست ؟. مگرنه اینکه قلب نشاندهنده ی بخشی ازوجودماست و کمبودها و شکست ها نیزهم چون موفقیت هاواستعدادها ، نعمت های خدادادی وسرشارازخیروبرکت...
  • جشن شکوفه ها یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1385 21:17
    لحظات آرام آرام سپری میگردد وگردونه زندگی را به سمت سالی تازه میکشاند، سرما میگذردوجای خود را به هوای لطیف بهاری میدهد. سبزه ها ازدل خاک سربرمی آورند وگلهای رنگارنگ به طبیعت جانی دوباره می بخشد . شمع زندگی انسانها به آرامی می سوزد واین شمع زندگی زیبا وقشنگ است ومی خندد ونور می پاشد وشعله اش روشن وآرام است واین همان...
  • دست نوشته ها سه‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1385 15:28
    وقتی با نوشته ها همسوولحظات زندگیم باخواندن آنها اجین میشود حتی برای لحظه ایی ، انگاردرباغ باصفای دل اردومی زنم. آن وقت هرکلام را شکل یک گل می بینم ، یکی را بنفشه ودیگری را یاس ، یکی را شقایق ودیگری را ازتبارلاله ها، من سبد سبد گل ازصداقت لحظاتی که ازخواندن نوشته ها بهم دست میدهد دست چین میکنم . چقدردورم ، اگرمیان...
  • عمق نگاه سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1385 08:20
    چررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررا میخواهم بدانم چرا، چرا،چهره ها همیشه باهاله ایی ازاندوه گره می خورند. چرا همیشه بعدازتلاشهای روزانه زندگی مان ، به گوشه ی انزوایی کشانده می شویم تا به خودمان بیندیشیم و درآن موقع اخمی از بدبینی بردیدگانمان نقش می بندد وموجی ازاضطراب برچهره می نشیند...
  • عشق وهستی دوشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1385 12:39
    قلم را برروی برگ برگ این کاغذ سپید نهادن وراز درون را برسینه سپید آن پراکندن . اگرحرف درون را برروی آن نریزیم ، چه کنیم . حال در خود انفجاری از پرواز، مثل : پرکشیدن تند و نرم ، دهها کبوتری که همیشه در انتظار پروازند و دور بام دوست چرخ می زنند، می بینم . و همان حال چشم برسینه آسمان پاک ومهربان می دوزم . تا بپرم ، بگردم...
  • شروع دوباره سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1385 15:38
    زندگی آن چیزی است که ازدرون برشما حادث میشود اگرخوشحال هستید به سبب اتفاقاتی است که دردرون خودتان می افتد و اگرغمگین هستید بازهم به سبب اتفاقاتی است که دردرون خودتان می افتد . دنیا تماما" آن چیزی است که دردرون شما اتفاق می افتد. باتشکرازدودوستی که منودوباره به زندگی ونوشتن امیدوارکردند.نوشتن رو آغازمیکنم . وازخداوندمی...
  • لحظه وداع ۷/۱۲/۸۵ دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1385 12:54
    واینک دوستی عزیزباعث میشودکه، یکباردیگر فهرست لحظه های زندگی ام را مرورکنم . تاببینم هدف لحظه های گذران زندگی وخودزندگی چه بوده است ؟ وبنظرم میرسد هدف زندگانی آن است که تمامی توانایی های بالقوه ی خوددرمقام انسان راشکوفا وبهترین خویشتن خویش ونیزبیشترین رشدوشکوفایی را ازخود ظاهرمی سازد. سپس به خودم یاد آوری می کنم فاصله...
  • نردبان خیال چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 10:22
    ازنردبان خیالم بالا می رفتم وستاره می چیدم وگاهی بزرگترین آرزویم این بودکه لحظه ها هیچ وقت به اتمام نرسد . کاش دوران کودکی هیچ وقت تمام نمی شد. آن روزها هرگزبه سیب های گناه دندان نمی زدم وازهمه مسائل ومشکلات دنیا بی تفاوت می گذشتم . ولی امروز، امروزاطراف ما پراست ازباصطلاح بزرگترهایی که تنها بزرگ شده اند وبس . خوب می...
  • اندیشه نگاه چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 08:34
    گاه می اندیشم – که چه دنیای بزرگی داریم – چه جهان پیراسته ای – ماچه تصویربه هم ریخته ای ساخته ایم ازدنیا – درچه زندان عبوسی محبوس شدیم – چه غریبیم درآبادی خویش وچه سرگردان درشادی وناشادی خویش – آدمیزاده درختی است ، که باید خودرا تاآب بی امان سبزشود- سایه دهد- خویش را باخودنزدیک کند- دگران را باخویش . کاش می شد همه جا...
  • طنین خوشبوی محبت یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1385 11:33
    چیست این هستی ؟ چه می دانم – ازاین ناپایدار؟ من چه هستم ؟ قطره ایی افتاده ازفرازآبشار. نغمه هستی درگوشم مانند طنین مبهمی است که درکوهسارپیچیده است . چهره هستی به چشمم گاه مانند گل دربهار، زیبا ودل انگیزاست وگاه همچون نیش خار. هنگامیکه دربازارنگرانیهایم ، واژه ی خوشبوی محبت را برروی دیواری ازجنس بلورنوشتم ، کسی به...
  • بگذارترانه ها پروازکنند یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1385 11:14
    من ابرهایی که برچهره ماه سایه افکنده را پراکنده خواهم ساخت . من غباررا ازچهره ی خورشید خواهم زودود و آنرا دوباره درخشان خواهم ساخت . این جهان لبریز است ازسرودی تابناک ، تا بی نهایت آراسته شده است بوسیله ی خالق . بارورشده است باسینه های مادرزمین ، واین همه بناشده است بوسیله پدرآسمان . جایی که رودهای سه گانه جاری می...
  • روح بلندپرواز شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1385 12:51
    وجودت خروشان وجوهرت جوشان ، یکدم سکون را باورنداشتی که سکون نوید مرداب است ومرداب لانه هزاران حشره موذی . ای همیشه درپویش ورویش. انتظاررویش دگرت داشتم وچه شادمانه وسرمست روئیدی. ای هماره تلاش وجوشش. جوشش ازکدامین سرچشمه می گرفتی که آن چنان درغلیان بودی . ای همه حضور. بی توچه سخت است اشک ریختن ، چه کسی اشکم را به لبخند...
  • عرصه وجودی انسان شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1385 08:46
    زندگی هرگزایستادن ودرنگ کردن ، حتی استواری وپایداری نیست. زندگی چرخیدن وچرخاندن وجاری شدن وجاری ساختن است . هستی شیفتگی وآشفتگی است . اگر گرمای زندگی را پذیرا شوی ، بالها ازتن توخواهد رست . آنگاه خواهی دانست که زمین تا آسمان راهی نیست ، ما به آسمان میرویم تاآوارگی ابرواری را آغازکنیم ومیدانیم که آسمان نیزواپسین منزل...
  • زنبورعسل سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 16:00
    زمانی که آخرین زنبورعسل ازدنیا رفت when the last bee died , هیچکس توجه نکرد. کسی لباس عزا نپوشید nobody noticed. Nobody put on black و هیچکس برسرمزارش سوگواری نکرد. هیچکس برای زردآلوها or made a dirge for the death مرثیه ننوشت وهیچکس برای گیلاسها عزاداری نکرد of honey.Nobody wrote an elegy زمانی که آخرین زنبورعسل...
  • مذهب عشق جمعه 6 بهمن‌ماه سال 1385 19:24
    بشر همچو کف امواج دریاست ، که پیوسته درسطح آب غوطه وراست . وقتی که باد می وزد به سرعت ناپدید می گردد، گویی هرگزوجودنداشته است . بدینسان زندگی ما انسان ها نیز بانسیم مرگ ، وزیدن میگیرد. حقیقت زندگی ، درخود زندگی است ، نه دررحم مادراست ، ونه پایانش دربسترخاک. زیرا درزندگی ابدی سال های عمرما که می گذرد، لحظه ای بیش نیست...
  • مسابقه خاطره نویسی (‌وبلاگ مانی ) سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1385 20:40
    سلام. من تو وبلاگم یه مسابقه خاطره نویسی راه انداختم. واسه تون مقدور هست تو پست تون آدرس پست مسابقه من رو بگذارین که آدمهای بیشتری بتونن توش شرکت کنن؟ http://royayezendegiyeman.blogsky.com/?PostID=292
  • برای آن بسوی تو می آ یم سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1385 20:35
    روشنایی الهی مرااحاطه کرده است .عشق الهی مرا دربرگرفته است .نیروی خدا مرا حمایت میکند.حضورخدا مراقب من است .هرجاکه هستم ، خداوند آنجاست . محبوبم ! اگربرای آن بسوی تو می آیم، که مرا ازشعله های دوزخ نجات بخشی ، بگذارکه درآنجا بسوزم. واگربرای آن بسوی تو می آیم که لذت بهشت رابه من بخشی ، بگذارکه درهای بهشت به رویم بسته...
  • پیام های زندگی یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 20:26
    به گونه ای رفتارکنید، که انگارخوشحالید، این کاربه شادشدن شما کمک می کند. (دیل کارنگی) موفقیت ، روی ستونهای شکست شکل می گیرد. ( سری چینموی ) درمیان حرف های ملال آور زبان یا قلم ، مایوس کننده ترین آنها این جمله است : شاید می توانست باشد.(جان گرینلیف ویتیر) درمیان سرعت وتلاطم زندگی روزانه ، لحظه ای را به یافتن آرامش...
  • رنگین کمان مهر یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1385 13:33
    هر جا شگفتی وتازگی است و مرا وامی دارد تا، دست ببرم و نقشه ایی ازآن رسم کنم. روبروی آسمان می نشینم و گوشه ایی را دست چین می کنم. هرحسی مرزی را می نمایاند واز هراتفاقی، قطعه ایی متولد میشود. رنگها به یاریم می آیند تا حقیقت هر وسعت را نقاشی کنم. یک آبی ناگهانی، یک سبز همیشه، یک همه ی سپیده، یک بنفش پاره پاره، یک ارغوانی...
  • 182
  • 1
  • ...
  • 3
  • 4
  • صفحه 5
  • 6
  • 7