Guess there are times when we all need to share a little pain
And ironing out the rough spots
Is the hardest part when memories remain
And it’s times like these when we all need to hear the radio
Cause from the lips of some old singer
We can share the troubles we already know
Turn them on, turn them on
Turn on those sad songs
When all hope is gone
Why don’t you tune in and turn them on
They reach into your room
Just feel their gentle touch
When all hope is gone
Sad songs say so much
If someone else is suffering enough to write it down
When every single word makes sense
Then it’s easier o have those songs around
The kick inside is in the line that finally gets to you
And it feels so good to hurt so bad
And suffer just enough to sing the blues
John Elton
ترانه های غم انگیز
نقاط مشکل آفرین را با آهن بپوشانیم .
آیا سخت ترین بخش ، باقی ماندن خاطرات است .
حدس بزن اوقاتی هست که همه ی ما نیازداریم دردکوچکی را تقسیم کنیم .
در چنین اوقاتی همه ی ما به شنیدن رادیو محتاجیم .
چرا که اززبان یک خواننده قدیمی ،
میتوانیم مشکلاتی را که می شناسیم ، شریک شویم.
رادیو را روشن کن ، بگذاربه گوش رسند.
بگذار آن ترانه های قدیمی غم انگیز به گوش رسند.
هنگامی که تمام امیدها ازکف رفته .
چرا همنوا نمی کنی ونمی گذاری به گوش رسند.
ترانه ها به اتاقت می رسند.
تنها تماس لطیف شان را حس کن .
هنگامیکه تمام امیدها ازکف رفته .
ترانه های غم انگیز گفتنی بسیاردارند.
اگرکسی دیگربرای نوشتن آن رنج می برد.
زمانی که هرلغت به تنهایی معنایی دارد.
پس شنیدن این آهنگ ها آسان تراست .
گیرائی درونی درمصرعی است که سرانجام به گوش تو می رسد.
ازاثردردناکی که ایجا د می کند، احساس خوشی به تو دست می دهد.
وتنها به اندازه موسیقی غمناک تورا به درد می آورد.
جان التون
سلام بر ملکه مهربانی
می بینم که این بار یه چیزایی نوشتی که سری اند و ما بی سوادها نمی تونیم بخونیمشون و آرزوشون به دلمون می مونه.
بابا می دونم که خیلی های کلاسید ولی تمنا دارم خدمتتون که حداقل زیر نویسش کنید.
ولی حتم دارم هر چی هست باید خیلی قشنگ باشه چون هر چی توی این وبلاگ هست قشنگه.
براتون آرزوی موفقیت دارم و روزهای شیرین و ممنون که همچنان چراغ کلبه شهر ارواح را روشن می کنید.
در پناه حق باشد.
سلام به شما خوب ومهربان
های کلاس کدومه بابا - من کوچیک کوچیک هستم وخاکی ودنبال های کلاسی هم نیستم باورکن - ولی شما درست میگید وحرفتون منطقی هستش باشه معنی این نوشته رو حتما مینویسم.
من وبلاگت رو دوست دارم مخصوصا نوشته هات رو/
وازشما سپاسگزارم چرا که همیشه لطفت شامل حال من بوده وخوشحالم که جایگاهی نزدتون دارم که بانظرات قشنگتون زینت بخش وبلاگم میشیدوامیدوارم همیشه حضور گرمتون رو بازم حس کنم واین وبلاگ درواقع پلی هست که میتونه ارتباطات رو مستحکم ودوستی هارو پایدارتر ونظرات باعث تجدیددیدارهرچند فاصله ایی باشه میشه /
شما هم همیشه موفق وموید باشید /ممنونم
سلام دوست خوب و مهربانم خوبی
خیلی جالب بود من بالاخره برگشتم.... ولی چه میشه کرد هر جا هم بری این خاطرات باقیست..........
متن بالا یعنی ترجمه بال خیلی عالی بود به دلم نشست
منم بعضی وقتا توی شرایط بدی که باشم با یه موسیقی خودمو به گذشته و حال پیوند میزنم....... یه جورایی به خیالی سیر میکنم........
به هر حال موفق باشی گلم........
سلام
خیلی متن زیبایی بود
موفق باشید وشاد
سلام دوست عزیز
امیدوارم حالتون خوب باشه
راستش مدتیه که نمی تونم دستوشته های قشنگ را بخونم آخه فونت های وبلاگتون کاملا به هم ریخته و برام خوانا نیست. همش علامت های عجیب غریبه. نمی دونم عیب از سیستم منه یا برای وبلاگ شما مشکلی پیش اومده ولی امیدوارم زودتر این مشکل رفع بشه تا بتونم همچنان از نوشته های قشنگتون لذت ببرم.
در پناه حق موفق و پیروز باشید.
سلام به تومهربانترین
راستش فکرکنم اشکال پیش اومده بخاطریک نظری بودکه یکی داده بود ونامشخص بود نظردهنده وکمی بهم ریختگی رو تووبلاگم ایجادکرده بودومنم پاکش کردم وفکرکنم درست شده باشه ومشکلی دیگه نباشه وازحسن نظرتون وازتوجه اتون وازپیگیریتون درخصوص نوشته هام تشکرمیکنم وواقعا نمیدونم چی بگم وچطوروباکدوم کلمه ایی ازشما سپاسگزاری کنم فقط میتونم بگم امیدوارم همیشه درزیرسایه حق روزگارروسپری وپله های ترقی رو بخوبی واونطوری که میخواید طی کنید / همیشه مستدام باشید وخوشبخت / کوچیک شما ماروا
سلام صبحت بخیر و خوشی
میدونی .............
اینم برای خالی نبودن عریضه
چرا کم رنگـه حضورت ، نمی خوام که سایه باشی
نمی خـوام رو دلِ تنـگـم ، عـطـرِ یادت رو نپاشی
نمی خوام بِری و گم شه ، سهمِ داشتنِ تو در خواب
ای هـمیشـگی تر از مـاه ، بیـا این شـبامو در یاب
هنوزم تـو عمـقِ قلـبم ، خونه ی عشقِ تـو باقیست
بـرایِ گـرمـیِ خـونـه ، بـردنِ اسـمِ تـو کافیست
هنوزم تو باغچه ی شوق ، گلِ خنده هات شکوفاست
هنـوزم رنـگِ نگـاهـت ، رو تـنِ خـاطـره غـوغـاست
خـواسـتنت بی اخـتیاره ، قـصـه ی نفس کـشیدن
دوری اما می شـه هرجا ، لحظه لحظه تـو رو دیدن
دلـخـوشیـم ترانه هـامه ، جـایِ پاهاتو نِــگا کـن
اگـه خـواستی کـه بمـیـرم ، یادتـو ازم جـدا کن
سر صبحی نمیدونم چرا نوشتم ولی همیشه بیادتم اگرچه محرومم از دیدنت
کیارش