زیارت حکمت

باعقل خود به جست وجوی خدا ، نپردازید ، بلکه با تمامی قلبتان او را بجوئید . قلب خود را ازهمه چیز تهی کنید ، آنگاه خداوند با عشقش ، آن را لبریز خواهد کرد!

 

درشبی آرام ، حکمت به بالینم نزدیک شد وهم چون مادری مهربان به من نگاهی کرد، آنگاه اشک هایم را سترد و گفت :

فریاد جانت را شنیدم و آمده ام تا آرامش کنم . قفل دلت را بازگشا تا آن را سرشار از نور کنم ، ازمن بپرس تا راه حق را به تو بنمایانم.

گفتم : ای حکمت ، من کیستم  و چگونه توانسته ای به مکانی چنین هولناک راه یابی ؟

این آرزوهای بزرگ واندیشه ها چیستند؟ که مانند دسته دسته کبوتران درگذرند؟ این گفته که با شوق، نظم یافته وبا شادکامی به نثر درآمده است ، چیست ؟

این آثار حزن انگیز وشادی زایی که روحم را درآغوش کشیده ودر دلم جای گزیده اند، چیستند؟

حکایت چشمانی که به من خیره شده وبه ژرفای وجودم می نگرند وبه رنج هایم وقعی نمی نهند، چیست؟

آوازهایی که بر روزگارم زار می گریند وبر کوچکی ام می خندند، چیستند؟

جوانی چیست ؟ که آرزوهایم را به بازی وعواطفم را به ریشخند گرفته و گذشته را به فراموشی سپرده و به پوچی حال دلخوش است وآینده در نگاهش کـُـند گام ؟

جهان چیست ؟ و مرا به کجا می برد؟

انسان کیست ؟ که به عشق نیکبختی ، بی آنکه به وصالش برسد ، خشنود است و در حالیکه مرگ دارد  بر گونه هایش سیلی می نوازد، بوسهًً زندگی را می جوید و یک لحظه لـــذت را به بهای یکسال پشیمانی می خرد.

ای حکمت اینها چیستند؟

 گفت : ای انسان ، تو می خواهی عالم را با چشمی خدایی ببینی و با اندیشه ای بشری نهفته های آینده را دریابی ، این نهایت بی خردی است .

 

و چنین گفت حکمت :

 

سخنانت ، تورا با دیگران، چه با آثار حزن انگیز وچه باآثار شادی زایش پیوند می دهد .

جوانی ، که آرزوهایت را به بازی می گیرد ، هموست که دلت را برای نور باز می گشاید.

جهانی که تورا ازجای می جنباند ، قلب توست وهرآنچه را که جهان می پنداری ، همان قلب توست .

انسانی راکه نادان و کوچکش می بینی ، هموست که ازنزد خداوند آمده است تا شادمانی را با اندوه بیاموزد وظلمت را ازدانایی .

آنگاه حکمت دستش را بر آتشین پیشانی من گذاشت و گفت : پیش رو و هرگز بازمایست . کمال رو به تعالی است ، پس رهسپار شو و  دراین ره ازخارمغیلان بیمنا ک مشو.

 

نیک دیده بگشا و بنگر. نقش خویش را درهمه ی نقشها خواهی یافت .

نیک گوش بگشا و بشنو، صدای خویش را درهمه ی صداها خواهی شنید.

اگر چه امواج واژگان همیشه ما را فرو می پوشانند ، اما ژرفنای ما همیشه خاموش است .