ندای خاموش درون

 

معبودم ! سیمای زیبای تورا – درساقه ی سبزه ها ، دربرگ درختان – درخارها وگل ها – درشبنم ها وزمزمه جویبارها – درباد وطوفان – ودرآب وآتش می بینم . درسکوت شب تورا یافته ام معبودم !

پس نام تورا ترانه می سازم ومی خوانم ومی خوانم . ازنورحضور تو روشنی یافته ام . ازخلسه ی سرورتودوباره زاده شده ام .

 

بعضی مواقع انسان نیازپیدامیکنه که برگشتی به گذشته کنه ومن نیزبه سالی که گذشت فکرمی کردم به سالی که  با تمامی اشتباهات  و اتفاقات خوب و بدش لحظه های تلخ وشیرینی رو برام ساخته بودوبا به یاد آوردن اشتباهاتم ، پشیمانی برمن غلبه کرده بود. سراسرآن روزرابه مرورگذشته گذراندم. شب که رسید آرامشی شگفت انگیز دردرونم حاکم شد . درآن شب درسکوت ازخودم پرسیدم : زندگیم هنوزدرعشق درعشق خدایی ودرآرامش الهی ریشه ندارد.  آن شب بیدارماندم. دراتاقم نشستم واشک پشیمانی بی اختیارازچشمانم جاری شد. درآن حال ندایی ازدرون  شنیدم که می گفت : فرزندم ، اشک نریز. نهراس . دعا کن که خداوند، تورا نوروشهامت ببخشد تاراهی راکه نوربه تونشان می دهد بپیمایی .

گفتم : توازباری سنگین که بردلم نشسته است آگاهی . بگوچه باید بکنم؟

 

ندا گفت : فرزندم ! بگذارسکوت ، قانون زندگی توباشد. زیرا سکوت هیچکس را آزارنمی دهد. وقتی که میخواهی سکوت را بشکنی ، ازخود بپرس چه سخنی بهترازسکوت میتوانی به زبان آوری . اگرسخنت بهترازسکوت است آن را بیان کن . وگرنه هم چنان ساکت باش.

 

می خواستم سوالی بپرسم ، اما به خودم گفتم :" بی تردید سوال من بهترازسکوت نیست . پس نمی پرسم .

 

ندا گفت :  اگرهمه ی کلماتی راکه به زبان می آوریم روی هم می انباشتیم ، چه کوه عظیمی ازکلمات می ساختیم . رشته کوه های عظیمی ازمیان همین دولب کوچک به وجود آمده است .

 

کلماتی که گونه های متفاوتی دارند : (کلماتی که ازعشق خدا الهام گرفته اند - کلماتی که ازروی عشق به هم نوعان بیان میشوند – کلماتی که زخم می زنند ، مجروح میکنند ومیکشند -  کلماتی که ناشی ازعشق به خویشتن هستند – کلمات بیهوده )/

 

ندا گفت : " وقتی ظرفی سفالی میخری ، تلنگری به آن می زنی تا بدانی ترک دارد یانه . به همین ترتیب سالم بودن انسان توسط گفتارش ثابت می شود. 

 

گفتم :" موقع گفتن حرف دلم  ، ناچارم که ناخوشایند باشم . پس به ناگزیر ازگفتن اجتناب می کنم تابه دیگری آسیب نرسانم وموجب رنجش اونشوم . آیا این کاردرست است ؟"

 

ندا گفت : " به هرقیمتی که شده حقیقت را بگو. اما نگذار که سخنت تلخ باشد . بگذارحقیقتی که به زبان می آوری به شیرینی مهر وملایمت قلبی تو آمیخته باشد.

 

ندا گفت : سه قانون ساده را باتودرمیان میگذارم :

یک : کم سخن گو یا اصلا حرف نزن

دو   : همه ی گفتگوهایت را واضح سازوباتواضع وملایم باش .

سه  : ذهن وزبانت را مشغول نام خدا ساز.

 

برخاستم . احساس تازگی ونشاط می کردم .ترانه ایی برلبانم جاری شد:

 

ای انسان ! عمرکوتاه است چون نوای نی .

آهنگ یاری بنواز

تاقلب های شکسته ومجروح التیام یابند.

ای انسان ! عمرکوتاه است

چون شمع که قبل ازطلوع خورشید می میرد.

پس زندگی را به نورنام مقدس خدا

زیبا وروشن ساز.

نام خدا رابخوان . نام خدا را ترانه ساز.

به زبان سکوت ! ترانه ی یاری بخوان

تا دربهشت جاودانی عشق ، ساکن شوی!

  

 

 

 

  ((دوستان عزیزوگرامی  یه دوست خوب بنام علیرضا شیرازی که تازه منم باوبلاگش آشناشدم تازه به جمع ما پیوسته آدرس وبلاگش رو اینجا میزارم تاباحضورگرمتون مشوقی باشید برای این عزیز:))

http://www.hekhamaneshy.blogfa.com/