رنگین کمان مهر

 

rainbow

 

هر جا شگفتی وتازگی است و مرا وامی دارد تا، دست ببرم و نقشه ایی ازآن رسم کنم.

روبروی آسمان می نشینم و گوشه ایی را دست چین می کنم.

هرحسی مرزی را می نمایاند واز هراتفاقی، قطعه ایی متولد میشود.

 

رنگها به یاریم می آیند تا حقیقت هر وسعت را نقاشی کنم.

 

یک آبی ناگهانی، یک سبز همیشه، یک همه ی سپیده، یک بنفش پاره پاره، یک ارغوانی بی هنگام، یک کبود بی حاشیه، یک خاکستری تنها و یک طلایی فروزان.

 

هرنفس خطی می کشد وهرنگاه رنگی می زند.

                

دریاهای مهررا، آبی می کنم و جنگلهای دوستی را سبز، قله های تلاش را خاکستری و کویرتنهائیم را، طلائی آفتاب خورده. دشت های صداقتم ارغوانی اند و دریای اندیشه ام، نیلی.

 

پیشترمی روم، پیشترمی روم، درکشورقلبم، جایی هست که هیچ رنگی ندارد و شاید همه ی رنگها را با هم ...........