السلام علیک یا ابا عبدالله

دارد پلک آینه می پرد ، باید جهان کسی را عاشق شده باشد . کسی که همیشه یک لبخند ازتاریخ جلوتراست ، باید بیداربمانیم تا صدای باز شدن غنچه ها را بشنویم ، باید بیداربمانیم تا ماه را بدرقه کنیم و دیدن خورشید را وضو بگیریم .

دلم زلال ترین نامی را که می شناسد ، برلب می آورد ، حالا ، حالا ابرهای برکت منتشر شده اند و ما درسایه گل راه می رویم با قامتی برافراشته ترازتاریخ .

حالا حسین واژه ای می شود که تاریخ را به حرکت درآورده است و جغرافیا شرمنده ازآن است که گنجایش رد پایش را هم ندارد.

حسین واژه ای می شود که آرامش مردابی جهان را به طوفان می سپارد و درختان به احترامش قیام می کنند و شقایق ها داغدارش می شوند.

حسین گلی می شود که جهان بودنش را با بوی او شروع می کند ، نام حسین لحظه ای است بارانی و شفاف که روشنت می کند و تا مرز عشق می کشاندت.

وقتی " حسین " برزبانت می وزد ، سلولهایت آفتابی می شوند و تمام آبشارهای جهان به سمتت می دوند ، آرامشت را به طوفان می سپاری و نام کوچک تمام گلها را به یاد می آوری . به لاله که می رسی کلاهت را برمی داری و شرمندگیت را می باری .  حسین دستت را می گیرد تا شهرخدا ، شهر آفتاب می کشاندت . آنگاه دوست داری به احترام حسین بمیری .

فردا تمام کوههای جهان " حسین " را پژواک می کنند و رودهای هراسان برای دریایی شدن به طوافش کمرهمّت می بندند.  

 

دل خانه ی خداست ، به کسی اجاره اش ندهیم (التماس دعا)