ای ضامن آهو ، ای امام رضایی که حضور درحرم ات، آرامش دل همگانه. می دونی هر وقت که خورشید ، کفاف دلم رو نده، با اون ضریح بارونیت دل خوش می کنم . دل به این پنجره آسمونی که آبی ترین مشرق هستی در آستان عزیزش جاریه . "وقتی که خورشید کفاف دل رو نده"، می یام به این ملکوت آباد خیس ، با کبوترهای خیس ، با آوازی خیس و با کلماتی خیس تر ، می یآم تا به رسم امانت ، دلی را که ندارم به بارون بسپارم. . . "هر وقت خورشید کفاف دلم رو نده" منتظر می مونم تا به نور اقتدا کنم ، زیارت نامه رو، به غزل بسپارم تا بدون اونکه بخوام به فردا برسم . از بارگاه ملکوتی و نورا نی هشتمین اتفاق زلال هستی رخصت بگیرم و دوباره برای عرض ارادت و خاکساری بیام به حرمت امام هشتم . دوباره می یام تا در رواق دل های بارونی، زیارت نامه شوق بخونم . دوباره می یآم تا مثل همیشه، اسیر مهربونی امام رضا (علیه السلام) بمونم . دوباره می یآم تا دخیل ببندم دل ووجودم رو به حرمت امام هشتم . امامی که با غروب روزها و روزمرگی های ما هیچوقت تموم نمیشه و پهنای آفتابش ،تا غروب جهان ابدیه. و حالاکه به تولد بزرگ مولایمان علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نزدیک می شیم . از امام هشتم (علیه السلام) بخواهیم که گوشه چشمی به عاشقانش وارادتمندانش داشته باشه . وقتی که خورشید کفاف دلمان را ندهد . . . |