خدایا ! دلم را نذر نگاهت می کنم… آنگاه که دهانم لبریز از ذکر نامهای زیبایت می شود ، و وجودم با روشنایی نگاه تو نورانی می گردد آرزو دارم که قلبم را از لحظه های سبز امید سرشار گردانی و به صداقت و صمیمیت نیلوفران دعا برسانی… چه آرامش پایان ناپذیری در نگاه توست…من نیز، دلم را نذر نگاهت می کنم… نزدیکترین نقطه به خدا هیچ جای دوری نیستش . مگه نه این که نزدیکترین مکان به خدا نزدیکترین لحظه به اونه ... وقتی حضورش رو توی قلبت حس می کنی ، اون قدرنزدیک که نفست از شوق و التهاب بند می یادش . اون لحظه ،اونقدر هیجان انگیزه که با هیجان هیچ تجربه ای قابل مقایسه نیستش . تجربه ای که باید طعمش رو چشید . ... اغلب درست همون لحظه که گمان می کنی دربرهوت ، تنهایی موندی ، درست همون جا که دلت خیلی می خواد مهربون خدایی که آرامبخش وجودته وهمراهت، با تو حرف بزنه ، همون لحظه که آرزو داری دستای پرمهرش رو برسرت بکشه ، همون لحظه ی نورانیه که ازشوق این معجزه ، دلت می خواد تا آخردنیا ازته دل و با کل وجودت اشک شوق بشی و تا آخرین ذره وجود بباری و بباری. ...نزدیکترین لحظه به خدا می تونه در دل تاریک ترین شب عمر تو رخ بده ، در اوج بزرگترین شادی دل خواستنت . یااصلا" می تونه درست همین حالا باشه و یا زیباترین وقتی که می تونه پیش بیاد ، همان دمی هستش که براش هیچ بهونه ای نداری . ...جایی که دلت برای اون تنگ میشه. زیباترین لحظه عمر و هیجان انگیزترین دم حیات همون لحظه ی با شکوهیه که با چشم های خودت خدا رو می بینی . درست همون لحظه که می بینی اون باهمه عظمت بیکرانش درقلب کوچیک تو جا شده . ...همون لحظه که قدم گذاشتنش رو تودلت حس ، و نورانی و متعالی شدن حست را درک می کنی . اون وقته که می بینی اونقدر این قلب حقیر، ارزشمندشده که خدا با همه عظمت بیکرانش اون رو لایق شمرده وبرگزیده و تو هنوز متعجب و مبهوتی که این افتخارو سعادت آسمانی چطور و ازچه رو ازآن تو شده /. |