غربت دل

 خدایااااااااا   

آخر چگونه می توان شکوه تو را، در زیبایی گل بجویم . درحالی که این تکرار همیشگی،اشتیاق خوب دیدن را از من گرفته است. چگونه می توانم حمد و ثنای تو را از زبان چکاوکها بشنوم ، در حالی که این تکرار، اشتیاق خوب شنیدن را از من سلب کرده است.  

موقعیکه عشق ،نفس خودش رو به  کلمات می دمه ، اونچه به بیان مییاد ، تمام چیزی نیست که به زبان مییاد !! بلکه عمق سکوت همدلانه هستش که  ،عشق رو زیبا می کنه .

بنظرمن ، با نوشتن یجورایی غربت دل بازمیشه واین خودش نعمتیه . چرا که نیاز دل پرکشیدنه . اما نه تا اوج آسمون ، که تا غروب سرخ هرچی نگاه غمگینه .

دلم می خواد همیشه یه پله بالاتر باشم ، پله ای که من رو برسونه به ابرها و به خدای مهربون. چرا که اونوقته که بیشترخودمو نزدیکترحس می کنم . وقتی عشق و دل وروح زمینی باشه وبخواد آسمونی بشه .  وقتی این دل احساس کنه ،زندونی قفسه های تنگ سینه اش شده وبخواد به اون دور دورا سرک بکشه ، اونوقته که  یک حس آسمونی بهش دست می ده .

احساس کردید که گاهی اوقات دلت دیگه تو سینه ات بند نمیشه . مثل موقعی که دلت میگیره ، ازکسی یا چیزی یا ازاین دنیا؟ همون موقع هستش که طاقت دلت تموم میشه . واین حسی که میگم همون حسی هستش که بعدش میخواد به طرف آسمونی شدن پربکشه.

دلم می خواد ، قاصدک نگاه آدمایی که دوستشون دارم ،  رو به طلوع بی غروب زندگی سوارشه و ابرهایی که همیشه مارو به یاد تیکه هایی ازبهشت می ندازن ، همیشه یه جایی کناردلای آسمونیمون باشن و چتر همه ی اونایی شم که نمی خوان نم نم اشک های دلواپسی ، رو سجاده بی نیازیشون باشه.

می بینی خواسته دلای آدما ، همیشه ازجنس بلوره . خود ماییم که به بلورآرزومامون شکل می دیم ، جوری که به قالب آرزوهامون درآد. زندگی ما آدما ، رو گردونه همین آرزوهای کوچیک وبزرگ می گرده . جایی که این گردونه وایسه ، ما به آرزومامون می رسیم . پس بزار همین جا دعا کنیم که :

خدایا !!!!

     همه ی اونایی که دلاشون آسمونیه ، نگاهشون بارونیه ، خندهاشون بی ریاس ، گریه هاشون رنگ یه دنیا شبنمه ، به همه چیزهایی که تمنای درونیشونه ، برسن.

 چرا که دنیای سبزدوستی ها ، یه دنیای بی خزونه. اگه باغبون دلامون ( که خداست ) دریچه ها رو روی هجوم تردیدها ببنده ، ما برای به یادهم بودن ، به چند خط نوشته ، یه شاخه گل مریم ، یه عکس یادگاری وخیلی چیزهای دیگه نیازی نداریم . برای اینکه من وتو یادهم باشیم ، تنها یه خاطره  هم می تونه ، خاطره ساز دوستی های ابدیمون باشه.

خاطره کوچیکی از، همه باهم بودن هامون ؛ حالا دیگه تداوم دوستی ها دست خودمونه . به این که چقدرنسبت به هم صادق باشیم ، بی ریا باشیم وبا ایمان !

نمی دونم کجای راه دوستی هستم ، واصلا جایگاهم دربین این مردم کجاست واصلا در ابتدایم  یا نیمه راه . اما هرجا که باشم ، بذار آینده دوستیها رو و کلا خوب بودن ها رو  با یک جمله زلال نقش آفرین کنم که : ای خوبان ، هرلحظه ، لحظه خوب، دوست داشتنه . پس رابطه مون رو با عشق خدایی مستحکم کنیم ویک فضای روح انگیزخلق کنیم . وبا عشق خدایی که داریم بگیم " دوستتون داریم "