زندگی شاید آن لحظه ی مسدودی است که نگاه من درنی نی چشمان تو خود را ویران می سازد. در اتاقی که به اندازه ی یک عشق است به بهانه های ساده ی خوشبختی خود می نگرد، به نهالی که تو درباغچه ی خانه ی مان کاشته ای. آه سهم من این است .
سهم من گردش حزن آلودی در باغ خاطره هاست و در اندوه صدایی جان دادن که به من می گوید دستهایت را. دوست میدارم .
|