باران رحمت عشق

خدایا !

محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم، زیرا تهمت، خیانت ظالمانه‏ای است

ارشادم کن که بی‏انصافی نکنم، زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد

راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بی‏احترامی به یک انسان، همانا کفر خدای بزرگ است.

مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده، تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.  

 

 

ای دوست ، ای مهربان ،  ای یار، ای خدا ! مراچه می شود. چه شوقی است دراندرون دلم که مرا به سوی تو می خواند. مرغ دلم هوای پریدن درسر دارد و طاقت آن ندارد که لحظه ای را بی یاد حضرت دوست سرکند. بی قرار و آشفته ام .

ای یار ! ای زیباترین مونس !  مرا آنی کمتراز آنی به خودم وامگذار.

دراندرون من خسته دل ،  آوایی است که به یاد تو می نوازد .  درنغمه طرب انگیز و شورانگیز زندگی ، این  شوق وصال تو هست که ،  راهها را بر من هموار می سازد.

مرا چه می شود امشب !!!!!!!!!!  که آسمان چشمانم بارانی است . و آسمان دلم شهاب باران . به کجا بگریزم ای دوست ،  ای زیباترین . به هرطرف که می نگرم تورا می بینم. درتمام دلتنگیهایم تو را می یابم . همه راههای زندگی ام به سوی تو ختم می شود. با نام توست که آرامش می یابم . شوق وصال تواست که فراق را برمن هموار می سازد. نگاه مهربان توست که شور زندگی را به من هدیه می نماید . دستان مهربان توست که مرا چنان کودکی به دنبال خود می کشد. به خودم می نگرم وبه سالهایی که پشت سرنهاده ام درتمامی راهها حضورتو ، ادامه مسیررابرایم هموارکرده است . این همه مهربانی ؟؟؟؟؟ این همه لطف ؟؟؟؟؟  من درازای این همه محبتت چه برایت آورده ام !!!!! 

کاش من نیزچون خورشید بودم. خورشید سوزان که حیات را ، برای همه هستی ، به ارمغان می آورد. من چه خوشبختم که زیبارو و مهربانی  چون تورا دارم . هرصبح با خنده زیبای  توست که چشمانم را به سوی هرچه لطف است می گشایم  و تویی که بوسه های مهرت را به سوی من می بارانی . من دم گرم تو را آن هنگام که برلبهایم بوسه می زند ، حس میکنم.

کیست که تا این حد بتواند بامن مهربان باشد ؟ کیست که تا این حد بتواند به من نزدیک باشد ؟ حتی نزدیکترازخودبه خود!

 پنجره نگاهم را به هرسمت که می گشایم تورا می یابم . تورا می ستایم  . من عشق تورا ، با تمام نیازی که دارم به تومی ستایم ...............  

 

 

مرا بازگردان ! مرا ای به پایان رسانیده آغاز گردان