به نام آنکه ای کاش زندگی کردنم برای او بود

یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما


سلام، به تو سلام می‌دهم و با تو سخن می‌گویم، اما چگونه با تو حرف بزنم؟ در حالی که به گفته‌هایت پشت کرده‌ام؟


چگونه در اقیانوس عشقت غوطه خورم در حالی که در قلب کویرم؟

چگونه شمیم با تو بودن را استشمام کنم در حالی که در وادی مادیات جان می‌سپارم؟ من با تو چه بگویم؟ چه دارم که بگویم؟ حال قلبم در کلام نمی‌گنجد، و در وصف نمی‌آید، سخن از بیان درونم عاجز است.دلم شهپرعشق در آورد و قاف تا قاف جهان را گشت ولی دلپذیرتر از قله قاف تو جایی نیافت.

خدایا !  یاریم کن.

معشوقا ! عطشان عشقه عشقت بر بیابان وجودم غوغا می‌کند، سیرابش کن.

خدایا ! جاودان آتشبان آتش عشقت در وجودم باش، ضجه عاجزانه‌ام را بشنو و روحم را، که از فرط خستگی از انتظار دیدارت، سر به دیوار تن می‌کوبد، عروج، مژده ده.ای ماندگار! ای ماندنی‌ترین عشق! ای رعناترین! ای یکتا یاور ناز! ای شیرین زیستن! ای باعث بزرگی! ای بزرگ! ای جدا از من و با من! ای بی‌نیاز از من و دوستدار من! ای استاد مهربانی! ای مهربان! ای صادقترین!این صدای من است عاشقانه‌ترین صدایی که می‌خواند!

صمیمانه‌ترین سخنها را در دوستی‌ات، که بسی کمتر از دل است، می‌گویم: از دست رفتن را برای به دست آوردنت با تمام وجود استقبال می‌کنم و شادمان از مهر تو در سینه‌ام، به دنیا می‌خندم.

تو بگو چگونه سپاس گویم نعمات بی‌دریغت را، که بر من فرو ریخته‌ای! آه! زبانی نیست، عملی نیست، تحفه‌ای نیست در سپاس این همه بخشایش.