به نام آنکه ای کاش زندگی کردنم برای اوبود

الهی  و ربی من لی غیرک ... ای  آنکه  شبانه روز، در رگ  های آفرینش  جریان  داری ، ای آنکه  بی تو هیچ نیست  و باتو تمامت هستی ، هویتی شگرف را تجربه  می کند! از زخم های  کهنه  ام  تنها با تو سخن می گویم  که رازدارمطلقی . مرا دریاب  ودقایق بی پناهم را تکیه گاه باش "  یا ارحم الراحمین " .


وقتی معبودم  می‌خواهم برایت بنویسم‌ ،  دوست دارم از هر آنچه در طبیعت است کمک بگیرم . از یک گل سرخ تنها در بیشه‌ای بی نشان ، از کبوتری که در ابرها لانه دارد ، از چشمه‌ای زلال ‌، آنقدر زلال که انسان حیفش آید قطره‌ای از آن بنوشد ، از شاپرکی که صدای خود را صیقل ‌داده ‌، از پروانه‌ای که هر روز زیباتر می‌شود و از کوهی که هیچ پایی به قله‌اش نرسیده‌ ، از دریایی که هیچ دستی کاکل موجهایش را لمس نکرده است‌ . از قصه‌ای که هیچ گوشی نشنیده است از شعری که هیچ شاعری نسروده و از تصویری که‌هیچ نقاشی آنرا نکشیده است ‌.

خدایا  وقتی که می‌خواهم برای تو بنویسم ، دوست دارم از هر چه درکائنات است کمک بگیرم‌.

 دوست دارم ستاره‌ها را آب کنم و به جای جوهر در قلمم بریزم تاکلمه‌هایم نورانی شوند . دوست دارم در خلوت‌ترین نقطه‌ی ماه بنشینم و حرف دلم را فقط وفقط برای تو بنویسم ‌. دلم نمی‌خواهد هیچکس حتی فرشته‌هایی که در دو طرف شانه‌ام زندگی می‌کنند حرف هایم‌ را بشنوند. من تو را درهمه‌ی کاش‌هایم می‌بینم ، تو را در همه دلواپسی‌ها و دلشوره‌هایم ، در اشکها و شادی‌هایم‌ و هم اکنونم ، در حسرت‌ها و آه‌ها و در سوز و گدازهایم می‌بینم ‌.  من هر دری را به امید تو  باز می‌کنم و هر دفترچه‌ای را به امید خواندن نام توو یاد تو خدایم ورق‌ می‌زنم ‌. من درترنّم هر نغمه و آهنگی تو را می‌جویم و با گل و نسیم و گلاب از تو می‌گویم ‌. چه کنم کلمات نیزگویای حرف دل با تونیستند. هرچند می دانم که حرف های ساکتم را می دانی و می ‌شنوی‌ ، حرف هایی که در چشمها و دلم  زندگی می‌کنند. ‌

گرچه می دانم حرف ها به تومهربان خدایم همیشه وهمیشه رسیده اند ومی رسند وتوپیش تر حرف های وجودیم رامی دانی .

خدایا ، خوب می دانم که باید شاکرباشم درمقابل نعمت هایت و همیشه به یادت باشم ودرخط مستقیمی که بارها و بارها برایمان گوشزد نموده ای باشم.  ولی بااینحال باید بگویم ،  خدایا ، می خواهم ، می‌خواهم که قلبم شعله‌ای آبی و گیرا باشد و من در پرتو آن تا روز قیامت بسوزم و بگویم یا الله مرا دریاب‌   .

نظرات 5 + ارسال نظر
علی سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:24 ق.ظ

سلام دوست بزرگوار
چقدر عالی و زیبا نوشته ای
"خدایا وقتی که می‌خواهم برای تو بنویسم ، دوست دارم از هر چه درکائنات است کمک بگیرم‌"
شاد وتندرست باشی
یاحق

صونا شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:17 ب.ظ http://hoveyat.blogsky.com

یا رب تو می دانی ؛ چه می کشد این دل در تنهایی و حسرت ایام به بی تو گذشته...
یا رب تو می دانی؛ می دانی که رو سیاه نه قدرت تکلم دارد و نه روی نگاه...
یا تاری(رب)،
یا تاری، مرا به خود وا نگذار که تنهای تنهایم...
زیبا نوشتی و آرامش بخش...


matador یکشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:41 ق.ظ

سلام
امیدوارم حالت خوب باشه
موفق باشی دوستم

mEhdi شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:28 ب.ظ http://mehdi.mirani.ir

از عشق زمینی حرف می‌زنم که ارزش آن در «حضور» است

merC az Hozooret
felan

مهربان دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:18 ق.ظ http://taranehayezendegi.blogfa.com

سلام ماروای مهربان
می آیم و نیایشهای زیبایت را می خوانم اما گمانم خیلی وقت است که برایت نظری نگذاشتم آخر مدام باید یک جمله تکراری بنویسم که؛خیلی زیبا بود و دلنشین؛!!!..... فقط خواستم عرض ارادتی کنم و یاد آوری که شما که دلت پیش از بهار جوانه زده برای بهاری شدن و درک کردن بهار، ما نیز دعا کن!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد