لحظات روحانی عشق

" رب انی لما انزلت الی من خیرفقیر "

 پروردگارا... ای پرورنده ی روح وجان ... من فقیرم ...فقیرخیر و رحمتت !

یارب ... فقیردرگاهت را اندک عنایت و گوشه چشمی کفایت کند !

 یارحیم ... رحمتت را نیازمندم....

گاهی وقتا ، آیات الهی اونقدر عمیق هستن که ، دوست نداری در موردشون توضیح بدی . اونقدر ملموسن که ، دوست نداری ترجمه اشون رو و یا تفسیرشون رو بخونی .

فقط دوست داری چشماتو ببندی و در آسمان بی کرانی که پیش چشمات متجلی شده آزاد و رها پرواز کنی . و به هیچ چیز فکر نکنی تا اسماء عظیم و بیکران الهی ، در ذهن محدود و بی مقدارت اسیر نشن . فقط آزاد و رها احساس کنی که ، دیگه جاذبه ای از طرف زمین احساس نمیکنی .

بعد احساس کنی که دیگه کاری با زمین نداری و می تونی آزاد در آسمان پرواز کنی. و اونقدر معانی عرش سیرابت کنن که نیازی نداشته باشی به بازیچه هایی که زیر پاهات توی زمین می گذره فکر کنی .

و به این فکر کنی که، لطف خدا چقدر بی انتهاست. و به یاد بیاری اونوقتی روکه ، پشت گردنه ها، ترس از عبورمتوقفت کرده بود ، دیگه هیچ کدوم از این مفاهیم برات معنایی نداشت.

و به این فکر کنی که توی این عالم نمیشه همه مفاهیم و، با فکر کردن بدست آورد. یه چیزیایی هستن که مثل نسیم می مونن . نسیمی که باید بری تا بهت بوزن... و هر جا تو مسیر قدسی ات متوقف شی ، دیگه بهت نمی وزن.

ودیگه ، به این فکر کنی که ، اگه تا حالا گیر نکردی و اگه نسیمی به چهرت می وزه، همش
لطف خداست.به فقر خودت فکرکنی  و غنای خدا . و عبور عمر  رو ببینی  ، در این بازیچه دنیا. و به این فکر کنی  ،که شاید تا حالا حدود یک سومش رو طی کرده باشی  . و از اینکه تا حالاش رو تونستی  بیای  بالا ، بخودت ببالی . و به آینده نگاه کنی  . به مسیری که هر روز سخت تر و سخت تر میشه. و باز به ضعف خودت و به لطف خدا فکرکنی ...و به معراج... 

{اللهم ان تشا تعف عنا بفضلک و ان تشا تعذبنا بعدلک فسهل لنا عفوک بمنک و اجرنا من عذابک بتجاوزک فانه لا طاقه لنا بعدلک و لا نجاه لاحد منا دون عفوک} صحیفه سجادیه 
 

 خداوندا چو خواهی بر ما ببخشی ، از فضل و کرمت خواهد بود و چو بر ما عذاب فرو فرستی،از عدلت باشد و بس.  


بار الهی، بر ما منت گذار و به بزرگی ات عفو گردان و با گذشتت از عذاب، ایمن مان گردان .چرا که ما را ،طاقت مقابله با عدل تو نیست و بی تو، هیچ نجاتی نباشد .. بی تو هیچ نباشد..

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 01:25 ب.ظ

ناثمه ظهذش ذخعی

امیر یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 12:28 ب.ظ http://www.loloknat.blogfa.com

به دلنوشته هایم می نگرم که بیش از همیشه از هنوز و فردا ودیروز بیزارند به دل دل رویاهای بی مرزی که خط به خط شعرهای بی شکل وآهنگ تو در وجود آبی آسمان دلتنگیم جاری کردند روزها می گذرند بی آنکه مرا از رفت وآمدشان آگاه کنند ومن تنها گاهی نگاهی به تقویم یادداشت ها می اندازم تا سالروز خاطره ها را از یاد نبرم وبی اختیار برای این روزگارزمزمه می کنم : "برای در هم شکستن دیوار دستی به زخم هایم کشیده اند تو گویی که هنوز دیروز است دیروزی پر غرور

علی یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:42 ب.ظ http://www.mandirtom.blogfa.com

سلام

به راستی ، انسان رودی ست آلوده . دریا باید بود تا رودی آلوده را پذیرا شد و ناپاکی نپذیرفت .

زرتشت
بسیار عالی بود.
یاحق

تازه وارد دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:43 ب.ظ

سلام خیلی قشنگ بود اشکمو دراوردی میشه برسیم جایی که جز خدارو نبینیم خیلی راهه شایدم نه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد