اگر داشتن ،ذلیل داشتنم میکند، ندارم کن - اگر کاشتن،
اسیر چیدنم میکند، بیکارم کن - اگر اندیشه ی خیانت به یاران
بر سرم افتاد، بر سر دارم کن - اگر به لحظه ی غفلتی در افتادم،
پیش از سقوط هشیارم کن- اگر رنج بیماران لحظه ای از دلم بیرون رفت،
سخت و بی ترحم ،بیمارم کن - خداوندا خوارم کن،
اما مردم آزارم نکن
" خوش دارم آزاد از قید و بندها درغروب آفتاب بر بلندای کوهی بنشینم و فرو رفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم و همه حیات خود را به این زیبایی خدایی بسپارم و این زیبایی سحرانگیز، با پنجه های هنرمندش با تار و پود وجودم بازی کند، قلب سوزانم را بگشاید، آتشفشان درد و غم را آزاد کنم، اشک را که عصاره حیات من است، آزادانه سرازیرنمایم، عقده ها و فشارهایی را که بر قلب و روحم سنگینی می کنند بگشایم . غم های خسته کننده ای را که حلقومم را می فشرند و دردهای کشنده ای که قلبم را سوراخ سوراخ می کند، با قدرت معجزه آسای زیبایی تغییر شکل دهد و غم را به عرفان و درد را به فداکاری مبدل کند و آنگاه حیاتم را بگیرد و من دیوانه وار همه وجودم را تسلیم زیبایی کنم و روحم به سوی ابدیتی که نورهای زیبایی می گذرد پرواز کند و در عالم آرامش و طمأنینه از کهکشانها بگذرم و برای لقاء پروردگار به معراج روم و از درد هستی و غم وجود بیاسایم و ساعتها و ساعتها در همان حال باقی بمانم و از این سیر ملکوتی لذت ببرم."
مناجاتهای شهید چمران
سلام
ماروای مهربان من
هرگاه طلب صفا وصداقت دارم یواشکی سری
به وبلاگ ماندگارت می زنم و خستگی تمام لحظه ها
را از وجودم خالی می کنم . بنویس که همیشه قلمت
پر توان باد .
بعضی وقتها نیز بی اجازه از متن های زیبایت نیز استفاده می کنم که البته شرط امانت را با ذکر منبع رعایت می کنم . ولی بازهم می خواهم مرا به خاطر استفاده بدون اجازه حلال کنی
چون شرایط طوری است که نمی توانم اجازه بگیرم
موفق باشی
سلام
الینا خانم
کی جدا گردد دمی یادت ز شیرین یاد من
لحن شیرینت نشسته بر دل فرهاد من
هرچه با اغیار گفتم بانگ دل آخر چه سود
نیست کس را جز تو قادر بشنود فریاد من
داغ دوری آتشم زد لحظه ای آرام نیست
جان جانان آخرم کی میرسی بر داد من
موفق و تندرست و کامیاب باشی
سلام
چه زیبا و ساده و روان مینویسی مرحبا به شما
چه خوش قلب و چه سعادتمندید که سلامتی، شادابی و موفقیت و کمال دوست را می طلبید و زبانتان زبان دعاست نه زبان نفرین.
آفرین بر شما که همیشه چشم انتظار زندگی بهتری نسبت به دیروز هستید.
خوشحالم از اینکه دوستی دارم تا منو با نوشته هاش به دنیای دیگه ای می بره
گرچه نمیشناسمت ولی احساس نزدیکیه خاصی بهت می کنم
موفق باشی
می دانم!
تمام اهالی این حوالی
گهگاه عاشق می شوند!
اما شمار ِ آنهایی که عاشق می مانند،
از انگشتان ِ دست هم بیشتر نیست!
زمانی تو را می شناختم
به گمانم تو آشنا می ماندی اگر ...
سلام
خیلی با معرفتی خانم طلا
سلام
مهربون وبلاگت خیلی وقته آپ نشده چرا؟
مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}...یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند...مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید...و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد...صبح توی جعبه ی مداد رنگی...جای خالی او...با هیچ رنگی پر نشد .
سالم و تندرست و سبز باشی